ادبیات و بداهه؛ داستانهایی که در لحظه ساخته میشوند
- Baset Orfani

- Jul 16
- 4 min read

بخش اول: خاستگاهها و مبانی نظری بداههپردازی در ادبیات
بداههپردازی یا improvisation در ادبیات، به فرآیند خلق و تولید نوشتار بدون پیشطرح، تدوین یا بازنویسی گسترده اطلاق میشود؛ فرمی از تولید ادبی که بیش از آنکه بر معماری منسجم و طرح روایی کلاسیک تکیه داشته باشد، بر واکنش آنی ذهن نویسنده، جریان آزاد افکار، و تجربهی زیسته در لحظه متکی است. این شیوهی نگارش که در تقاطع ادبیات، موسیقی، نمایش و هنرهای زنده قرار میگیرد، از کهنترین شیوههای روایتپردازی بشریست و در دورانهای مختلف، در قالب سنتهای شفاهی، شعرهای هجایی، یا حتی نقالی و تعزیه بروز یافته است.
از منظر تاریخی، بداههپردازی را میتوان ادامهٔ منطقی سنت شفاهی دانست که در آن، راویان و شاعران، داستانها و اسطورهها را بدون متن مکتوب و بهصورت زنده برای مخاطب بازگو میکردند. ایلیاد و اودیسهٔ هومر، متون حماسی هند باستان، یا شاهنامهخوانی در سنت ایرانی، همگی نمونههایی از روایتهای بداههپردازانهای هستند که بهمرور مکتوب شدند. در این سنتها، عنصر تکرار، الگوهای زبانی قالبی، و شگردهای روایی سریع، امکان بداههسازی را فراهم میکردند.
در سدهٔ بیستم، با ظهور جریانهای نوگرایانه در ادبیات غرب—بهویژه سوررئالیسم، جنبش بیت، و نویسندگان وابسته به اتوماسیون ذهنی—بداههنویسی به یکی از شیوههای آوانگارد تولید ادبی تبدیل شد. آندره برتون، جک کرواک، ویلیام باروز، و آلن گینزبرگ، از جمله نویسندگانی بودند که با کنار گذاشتن قواعد روایتپردازی سنتی، به استقبال از نوشتن در لحظه رفتند. این فرم نوشتاری، که اغلب با تکنیکهایی چون جریان سیال ذهن، نوشتار خودکار (automatic writing) و مونولوگ درونی همراه است، کوشید تا ذهن و زبان را به هم نزدیکتر کرده و فاصلهی میان تجربه و بیان را به حداقل برساند.
از نظر فلسفی، بداههپردازی در ادبیات ریشه در مفاهیمی چون "حال زیسته" (Henri Bergson)، "خودآگاهی لحظهای" (William James) و "زیباشناسی ناپایدار" دارد؛ نوعی نوشتن که بیشتر در پی کشف است تا بازنمایی، بیشتر درگیر آفرینش است تا بازگویی.
بخش دوم: ساختارهای متغیر و تکنیکهای نوشتار بداههای
نوشتار بداههای از حیث ساختار، همواره در تعارض با روایت کلاسیک مبتنی بر پیرنگ، گرهافکنی و فرجام است. در چنین نوشتاری، فرمها شلتر، بازتر و سیالتر میشوند؛ شخصیتها گاه بدون پیشزمینه پدید میآیند، صحنهها ناگهانی تغییر میکنند و زبان به جای بازنمایی واقعیت، به عرصهٔ تجربهی زبان بدل میشود.
یکی از مهمترین تکنیکهای مورد استفاده در این سبک، نوشتار آزاد یا Free Writing است. در این تکنیک، نویسنده در بازهٔ زمانی مشخص، بدون مکث، حذف یا بازگشت به جملههای پیشین، اقدام به نوشتن میکند. هدف اصلی در اینجا، غلبه بر سانسور درونی، آزادسازی جریان ناخودآگاه و ثبت لحظهی زایایی ذهن است. جولیا کامرون، در کتاب The Artist's Way، این روش را بهمثابه تمرینی خلاقانه برای دسترسی به «صدای درونی» نویسنده معرفی میکند.
تکنیک دیگر، Cut-up Method است که توسط ویلیام باروز و بری گیسین ابداع شد. در این روش، متنهای آماده بریده و با چیدمان جدید بهصورت تصادفی بازترکیب میشوند تا ساختارهای تازه، معانی پنهان یا زبانهای آلترناتیو پدید آید. این شیوه، هم در شعر و هم در نثر، بهویژه در فضای دیجیتال و بینارسانهای امروز، کاربرد وسیعی یافته است.
فرمهایی چون داستانکهای لحظهای، نوشتههای میکروبلوغی (micro-memoirs)، و حتی پستهای بداهه در شبکههای اجتماعی را نیز میتوان از نمودهای امروزی بداههنویسی دانست. در این فرمها، سرعت خلق، محدودیت زمان یا واژه، و ثبت مستقیم تجربه، جای تحلیلهای گسترده یا ساختارهای کلاسیک را میگیرد.
بداههپردازی در ادبیات، همچنین با فرمهای اجرایی هممرز میشود؛ برای نمونه، در شعرخوانیهای زنده، تئاترهای تعاملی و جلسات نوشتار جمعی، متن بهصورت همزمان تولید و عرضه میشود و مخاطب نیز به یکی از عناصر تأثیرگذار در شکلگیری آن بدل میگردد. در این حالت، مرز میان نویسنده و خواننده، صحنه و پشتصحنه، یا اثر و اجرا از میان برداشته میشود.
بخش سوم: کارکردهای زیباییشناختی، روانی و فرهنگی نوشتار بداهه
ادبیات بداههمحور، صرفاً یک شیوهٔ تولید متن نیست، بلکه نوعی نگرش به زبان، زمان و سوژهی نوشتار است. این سبک، با بهچالش کشیدن انگارههای تثبیتشده دربارهٔ کیفیت، انسجام و کنترل نویسنده بر متن، نوعی زیباشناسی سیال را بنیان مینهد—زیباشناسیای که در آن، اصالت نه به پایانبندی بلکه به لحظهی خلق تعلق دارد.
از منظر روانشناختی، بداههپردازی میتواند فرآیندی درمانگرانه باشد؛ راهی برای رهایی از وسواسهای نوشتاری، ترس از سفید ماندن صفحه، یا خودسانسوری خلاق. در بسیاری از کارگاههای نویسندگی خلاق، نوشتار آزاد بهعنوان روشی برای گشودن درهای ناخودآگاه و بازیابی صدای شخصی مورد استفاده قرار میگیرد. این فرآیند، به نویسنده کمک میکند تا بهجای تلاش برای ساخت متن کامل، لحظهای از خود را ثبت کند؛ لحظهای که ممکن است سرشار از آشفتگی، کشف، یا شهود باشد.
از منظر فرهنگی، بداههپردازی در جهان امروز، نوعی واکنش به سرعت، فشار اطلاعاتی، و تکهتکهشدن تجربهٔ زیسته است. در جهانی که وقایع با شتاب میگذرند و معناها در معرض گسستاند، بداههنویسی میکوشد تا زبان را به ابزار بلافصل واکنش و حضور بدل کند. نوشتن در لحظه، شکلی از ایستادگی در برابر واسطهها، تعویقها و زنجیرههای کنترل است؛ شورشی علیه روایتهای سازمانیافته و استاندارد.
همچنین، در دوران دیجیتال، که در آن تولید محتوا، پستهای آنی، و واکنشهای سریع بخشی از زیست روزمره شدهاند، نوشتار بداههای همراستا با زمانه عمل میکند. فرمهایی چون وبلاگنویسی زنده، شعرهای آنی در توییتر، یا داستانهای مشارکتی در گروههای آنلاین، همگی نشان میدهند که بداههپردازی اکنون فقط یک تکنیک، بلکه گونهای زیست ادبی است.
در نهایت، ادبیات بداههپردازانه ما را وادار میکند تا به آنچه نوشته نشده، آنچه بدون ویرایش باقیمانده، و آنچه هنوز در جریان است، گوش دهیم. این سبک، دعوتی است به زیستن در لحظه، نوشتن با جسارت، و پذیرفتن بینظمی خلاق بهعنوان بخشی اصیل از تجربهی نوشتار.
از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!
حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه میدهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.
برای حمایت مستمر از فعالیتهای ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وبسایت رسمیمان به آدرس www.faraaaz.com
مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.
با احترام
بنگاه انتشاراتی فراز
ایمیل: support@faraaz.no
وبسایت ما:




Comments