اریش ماریا رمارک: زندگینامهای دقیق و جامع Erich Maria Remarque
- Baset Orfani

- Jul 26
- 5 min read

بخش اول: تولد، کودکی و تحصیلات ابتدایی
اریش ماریا رمارک (Erich Maria Remarque) با نام اصلی اریش پاول رمارک در تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۸۹۸ در شهر اوسنابروک واقع در ایالت نیدرزاکسن آلمان به دنیا آمد. خانوادهٔ او از طبقهٔ کارگر بودند و پدرش، پیتر فرانز رمارک، صحاف کتاب و مادرش، آنا ماریا، خانهدار بود. رمارک کودکی نسبتاً ساده و متوسطی داشت، اما تأثیر عمیقی از مادر خود، که زنی مهربان و اهل فرهنگ بود، گرفت. در واقع، وی نام میانی خود «ماریا» را پس از مرگ مادرش در سال ۱۹۱۷ به افتخار او برگزید.
رمارک تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش گذراند و استعداد خود را در زمینههای ادبیات، موسیقی و نقاشی نشان داد. وی در جوانی پیانو مینواخت و علاقهٔ زیادی به هنرهای تجسمی داشت. در سال ۱۹۱۶، همزمان با جنگ جهانی اول، تحصیلات خود را در رشتهٔ تربیت معلم آغاز کرد، اما وقایع جنگ او را از این مسیر منحرف ساخت.
بخش دوم: جنگ جهانی اول و دگرگونی بنیادین روحی
در نوامبر ۱۹۱۶، رمارک در سن هجده سالگی به خدمت سربازی در ارتش آلمان فراخوانده شد. وی در جبههٔ غربی، در خاک فرانسه، بهعنوان سرباز پیادهنظام خدمت کرد و در سال ۱۹۱۷ بهشدت مجروح شد. ترکش گلولههایی که به گردن، پا و دست او اصابت کرد، منجر به ماهها بستریشدن در بیمارستان شد.
تجربهٔ جنگ، که سرشار از رنج، مرگ، سرگشتگی و ازخودبیگانگی بود، تأثیری عمیق و مادامالعمر بر ذهن و روان رمارک گذاشت. او در سالهای پس از جنگ، همچون بسیاری از همنسلان خود، دچار سرخوردگی از ارزشهای ملیگرایانه، قهرمانپروری نظامی و ایدئولوژیهای خشونتطلب شد.
پس از بازگشت از جبهه، رمارک تحصیل در رشتهٔ آموزش و معلمی را از سر گرفت و بهطور موقت در مدرسهای در آلمان تدریس کرد، اما خیلی زود از آن کناره گرفت و به روزنامهنگاری، نوشتن مقاله و سردبیری مجلات پرداخت. او همچنین در حوزهٔ تبلیغات و نویسندگی فنی نیز فعالیت داشت.
بخش سوم: شکوفایی ادبی؛ از «در جبههٔ غرب خبری نیست» تا تبعید
نقطهٔ عطف زندگی ادبی رمارک در سال ۱۹۲۸ رخ داد، زمانی که رمان معروف خود، در جبههٔ غرب خبری نیست (Im Westen nichts Neues) را منتشر کرد. این رمان که در سال ۱۹۲۹ به زبان انگلیسی ترجمه شد و شهرت جهانی یافت، بر پایهٔ تجربیات شخصی رمارک در جنگ جهانی اول نوشته شده بود و با نثری ساده، صریح و واقعگرایانه، زندگی روزمرهٔ سربازان در خط مقدم جبهه را به تصویر میکشید. رمان بلافاصله به یکی از پرفروشترین کتابهای قرن بیستم تبدیل شد و بحثهای گستردهای را در سطح جهانی برانگیخت.
اقتباس سینمایی این اثر توسط لوئیس مایلستون در سال ۱۹۳۰، برندهٔ جایزهٔ اسکار بهترین فیلم شد. با وجود این موفقیتها، رمان بهشدت مورد غضب نازیها قرار گرفت. حزب ناسیونال سوسیالیست، که در آن زمان در حال قدرتگیری بود، این کتاب را اثری «ضدآلمانی» و «ضدقهرمانی» تلقی کرد. پس از به قدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳، آثار رمارک سوزانده شد و تابعیت آلمانی او نیز در سال ۱۹۳۸ لغو گردید.
رمارک ابتدا به سوئیس گریخت و سپس در سال ۱۹۳۹ به ایالات متحده مهاجرت کرد. در آنجا تابعیت آمریکایی گرفت و با نویسندگانی چون توماس مان و اشتفان تسوایگ آشنا شد. خواهر رمارک، الماریا، که در آلمان مانده بود، به اتهام «ضدناسیونالگرایی» در سال ۱۹۴۳ به دست نازیها اعدام شد؛ واقعهای که رمارک هرگز از آن رهایی نیافت.
بخش چهارم: آثار ادبی دیگر، درونمایهها و سبک نوشتاری
پس از موفقیت چشمگیر رمان اول، رمارک بهطور پیوسته به نوشتن ادامه داد و مجموعهای از آثار ضدجنگ و اگزیستانسیال خلق کرد. آثار او اغلب بهلحاظ مضمون بر بحرانهای اخلاقی، شکنندگی روح انسان، درهمشکستگی معنا، و ویرانیهای فیزیکی و روانی جنگ تمرکز دارند. مهمترین آثار او عبارتاند از:
بازگشت (Der Weg Zurück, 1931): ادامهای بر در جبههٔ غرب خبری نیست، روایت بازگشت سربازان به جامعهای که دیگر برایشان بیگانه شده است.
سهرفیق (Drei Kameraden, 1936): داستان دوستی، عشق و فقر در دوران رکود اقتصادی آلمان.
طاق نصرت (Arc de Triomphe, 1945): داستانی عاشقانه و تلخ از پناهجویان جنگزده در پاریس پیش از جنگ جهانی دوم.
زمانی برای زیستن و زمانی برای مردن (Zeit zu leben und Zeit zu sterben, 1954): روایت تکاندهندهٔ یک سرباز آلمانی در جبههٔ روسیه در جریان جنگ جهانی دوم.
شب لیسبون (Die Nacht von Lissabon, 1962): رمانی دربارهٔ پناهجویانی که از چنگ نازیها گریختهاند و در جستوجوی رهاییاند.
سبک نوشتاری رمارک، واقعگرایانه، موجز و عاطفی است. او از زبانی ساده و روایتهای اولشخص بهره میگیرد تا همذاتپنداری خواننده را برانگیزد. آثارش اگرچه در بسترهای تاریخی روایت میشوند، اما دغدغههای آنها بهگونهای جهانشمولاند: گمگشتگی، مرگ، رهایی، عشق، خاطره و امید.
بخش پنجم: زندگی شخصی، سالهای پایانی و میراث ادبی
رمارک در زندگی شخصیاش نیز شخصیتی پیچیده و گوشهگیر داشت. او دو بار با ایلسا ژانو (Ilsa Jeanne) ازدواج کرد و چندین رابطه عاشقانه با زنان مشهور، از جمله مارلنه دیتریش، ستارهٔ سینمای آلمان، داشت. علاقهٔ او به هنرهای تجسمی و موسیقی تا پایان عمر پابرجا ماند. او نقاشی میکرد، در مجموعهداری آثار هنری فعالیت داشت و در محافل فرهنگی تبعیدیان اروپایی در نیویورک و هالیوود حضور داشت.
در دههٔ ۱۹۵۰، رمارک به اروپا بازگشت و در سوئیس اقامت گزید. وی در تاریخ ۲۵ سپتامبر ۱۹۷۰ در شهر لوگانو درگذشت و در گورستان «رونکو» در سوئیس به خاک سپرده شد. همسر دوم او، بازیگر آمریکایی پائولت گودارد، بعدها در کنار او دفن شد.
میراث ادبی رمارک در قالب دفاع از انسانیت در برابر جنگ، خشونت و ایدئولوژیهای ویرانگر باقی مانده است. آثار او به بیش از ۵۰ زبان دنیا ترجمه شدهاند و میلیونها نسخه از آنها به فروش رسیده است. بسیاری از آثارش همچنان در برنامههای درسی مدارس و دانشگاهها در سراسر جهان تدریس میشوند.
جمعبندی نهایی
اریش ماریا رمارک، نویسندهای بود که از دل خون و خاک و ترکش، به حقیقت انسان پرداخت. او با رد قهرمانسازی و اسطورهپردازیهای جنگطلبانه، صدای بیصداها شد؛ صدای کسانی که از جبههها بازگشتند اما دیگر هیچگاه خودِ پیشینشان نشدند. او نهتنها وجدان بیدار نسل جنگزدهٔ آلمان، بلکه نمایندهٔ اخلاقی نسلی از انسانها بود که به جستوجوی معنا در جهانی بیمعنا برخاسته بودند. رمارک با قلمی روشن، صادق و انسانی، به ما یادآوری کرد که جنگ، حتی اگر پیروزی به همراه داشته باشد، در حقیقت فقط یک شکست بزرگ انسانی است.
از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!
حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه میدهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.
برای حمایت مستمر از فعالیتهای ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وبسایت رسمیمان به آدرس www.faraaaz.com
مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.
با احترام
بنگاه انتشاراتی فراز
ایمیل: support@faraaz.no
وبسایت ما:




Comments