top of page

غزل شماره ۳۲ حافظ - خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • Aug 2
  • 1 min read
ree

خدا چو صورتِ ابرویِ دلگشای تو بست

گشادِ کارِ من اندر کرشمه‌هایِ تو بست


مرا و سروِ چمن را به خاکِ راه نشاند

زمانه تا قَصَبِ نرگسِ قبای تو بست


ز کارِ ما و دلِ غنچه صد گره بگشود

نسیمِ گل چو دل اندر پیِ هوایِ تو بست


مرا به بندِ تو دورانِ چرخ راضی کرد

ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست


چو نافه بر دلِ مسکینِ من گره مَفِکن

که عهد با سرِ زلفِ گره‌گشایِ تو بست


تو خود وصالِ دگر بودی ای نسیمِ وصال

خطا نِگر که دل امید در وفایِ تو بست


ز دستِ جورِ تو گفتم زِ شهر خواهم رفت

به خنده گفت که حافظ برو، که پایِ تو بست؟

 

 

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:



 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page