top of page

غزلی از راجی رجا

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • May 7
  • 1 min read

ree


ز بس که عطر مویش را هوا صرف غزل کرده

مشامِ اهل دل را طعمه ی خامِ اجل کرده


هیاهویی میان کوچه و بازار پیچده ست

چرا مَهرو خِلاف مذهب و قانون عمل کرده


من از جامی که روی کوزه ی می بود، فهمیدم

لبی که با لبت جنگیده ، کندوی عسل کرده


چه کیفی می کنم شالِ میان گردنت باشم

به رقصم آوری زیبا تر از باد «حمل» کرده

به فند مهربانــی، مافیا بود و نفهمیدم

مرا دزیده با خود برد و جایش را بدل کرده


ز بعد سال ها زندانی و دور از وطن بودن

اسیری مادر اش را دیده و محکم بغل کرده


راجی رجا







از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:

 

 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page