top of page

معرفی رمان در جبههٔ غرب خبری نیست اثر اریش ماریا رمارک

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • Jul 27
  • 3 min read
ree

بیانیه‌ای علیه جنگ، فریادی از خاکریزهای خاموش


بخش نخست: سکوتی که فریاد می‌کشد – طرح کلی و جهان داستان

رمان در جبههٔ غرب خبری نیست (Im Westen nichts Neues) که در سال ۱۹۲۸ میلادی توسط نویسنده‌ی آلمانی، اریش ماریا رمارک نوشته شد، اثری است که در دل خود، هم فریاد است و هم سکوت. این رمان نه فقط روایتی از جنگ جهانی اول، که شهادت‌نامه‌ای‌ست علیه ماشین کشتار مدرن، علیه سلب انسانیت از سربازان، و علیه رؤیاهای دروغینی که با شعار میهن‌پرستی، نسل جوان را به سوی مرگ رهنمون کردند. داستان از زبان پُل بویمر، جوانی آلمانی که با دوستانش داوطلبانه به جبهه می‌رود، روایت می‌شود. اما آنچه در جبهه تجربه می‌شود، نه افتخار است، نه حماسه، بلکه «نابودی تدریجی انسان» است؛ خاکی که از خون سیراب است، شب‌هایی که سکوت‌اش از صدای گلوله سهمگین‌تر است، و تن‌هایی که نه برای زیستن، بلکه برای جان‌دادن ساخته شده‌اند.

رمارک، با نثری دقیق و بی‌رحمانه، تصویری از جنگ ارائه می‌دهد که نه درون قاب‌های قهرمانی، بلکه در درزهای پوتین‌های گِلی، در زخم‌های گندیده، و در چشم‌هایی که دیگر امیدی به بازگشت ندارند، شکل می‌گیرد. او جنگ را از اسطوره خارج می‌کند و آن را به زندگی روزمره‌ی خاکریزها می‌کشاند، جایی که نان کپک‌زده و بوی مرگ، جزئی از عادت می‌شود.


بخش دوم: روایت انسانِ سرباز – صداهایی از دل گمنامی

در در جبههٔ غرب خبری نیست، صحنه‌ی اصلی نه یک میدان نبرد باشکوه، بلکه خاکریزهای خالی و بیمارستان‌های صحرایی‌اند؛ و قهرمانان، نه ژنرال‌ها، بلکه نوجوانانی‌اند که با بدن‌های نحیف و ذهن‌هایی آشفته، از مرگ روزانه عبور می‌کنند. پُل، راوی رمان، به‌همراه دوستانش چون کاتچینسکی، مولر، کروپ و دیگران، نخست با شوری جوانانه پا به میدان می‌گذارند؛ اما در اندک‌زمان، آرمان‌هایشان جای خود را به پوچی، ترس و حس بی‌ریشه‌گی می‌دهد. دوستی، تنها نیروی باقی‌مانده در این دوزخ انسانی است؛ دوستی‌هایی که هر لحظه امکان دارد زیر توده‌ای از خاک یا بارانی از آتش مدفون شوند.

رمارک، با بیانی انسانی و صادقانه، جنگ را چون نوعی زوال وجودی به تصویر می‌کشد. در نظر او، جنگ نه‌تنها جسم را می‌فرساید، بلکه معنا، اخلاق، و حتی زبان را هم به ابتذال می‌کشاند. واژگان دیگر کفایت نمی‌کنند؛ مرگ بی‌معنا شده، و زندگی چیزی جز «تأخیر در مردن» نیست. لحظاتی چون بازگشت کوتاه‌مدت پُل به خانه و ناتوانی او در گفت‌وگو با مادرش، نشان می‌دهد که جنگ، حتی پیش از مرگ، آدمی را از زیستن در جهان عادی ناتوان می‌سازد. او دیگر به جهان گذشته تعلق ندارد و به آینده نیز امیدی نیست.


بخش سوم: اثر و افق‌های آن – ردّی ماندگار در حافظه‌ی جمعی

در جبههٔ غرب خبری نیست نه تنها یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های ضد جنگ قرن بیستم به شمار می‌آید، بلکه اثری است که با ترجمه به ده‌ها زبان و فروش میلیون‌ها نسخه، صدای یک نسل از دست‌رفته را به گوش جهان رساند. در زمانی که ملت‌ها درگیر روایت‌های غرورآفرین از جنگ بودند، رمارک روایتی دیگرگون ارائه داد: روایتی از شکست نه‌فقط نظامی، که شکست انسانیت. واکنش‌ها به این اثر در آلمان نازی چنان خشم‌آلود بود که کتابش سوزانده شد و خودش به تبعید ناگزیر گشت.

افسون و درخشش این رمان، تنها در ضدجنگ‌بودن‌اش نیست؛ بلکه در قدرت بازنمایی رنج‌های گمنامانی‌ست که تاریخ رسمی هرگز برای‌شان جایی نداشته است. این رمان، به‌جای آن‌که به پرچم‌ها و نقشه‌ها دل ببندد، به نگاه مردی می‌پردازد که در دل گل‌ولای، آخرین نفس خود را می‌کشد و مرگش چنان خاموش است که حتی روزنامه‌ها هم چیزی از آن نمی‌نویسند: «در جبههٔ غرب، خبری نیست.»

رمان رمارک، امروز نیز در جهانی که جنگ‌ها پایان نیافته‌اند، زنده و ضروری است. آن‌چه در سنگرهای خاکی آن روز روایت شد، امروز در کوچه‌های شهرهای ویران‌شده‌ی خاورمیانه، آفریقا و شرق اروپا تکرار می‌شود. شاید از همین‌روست که صدای پُل بویمر هنوز هم در گوش ما می‌پیچد؛ صدایی که می‌گوید: اگر به جنگ گوش نسپارید، جنگ از شما خواهد گذشت، اما خاموش نخواهد شد.

 

 

 

 

 

از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:



 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page