top of page

مکتب رئالیسم و تحول بنیادین آن در ادبیات

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • Jul 4
  • 4 min read
ree

 

بخش اول: تعریف و پیدایش مکتب رئالیسم

رئالیسم (Realism) یکی از تأثیرگذارترین و بنیادین‌ترین مکاتب ادبی، هنری و فکری قرن نوزدهم میلادی است که به‌عنوان واکنشی مستقیم در برابر ایده‌آل‌گرایی و تخیل‌گرایی افراطی مکتب رمانتیسم ظهور کرد. رئالیسم در ذات خود بر بازنمایی واقعیتِ عینی، ملموس و روزمرهٔ زندگی انسان تأکید دارد و هدف آن تصویر بی‌پیرایه، دقیق و صادقانه از جامعه، انسان، روابط و ساختارهای اجتماعی است.

این مکتب نخستین بار در اواسط قرن نوزدهم، هم‌زمان با تحولات بنیادین سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در اروپا، به‌ویژه پس از انقلاب صنعتی، شکل گرفت. رشد طبقهٔ متوسط، ظهور شهرنشینی گسترده، گسترش علوم تجربی و پیشرفت فلسفهٔ اثبات‌گرایی (پوزیتیویسم) همگی بستر مناسبی برای شکل‌گیری رئالیسم در ادبیات فراهم آوردند. نویسندگان رئالیست، در پی آن بودند که به‌جای تمرکز بر رویاپردازی‌های شاعرانه یا قهرمانان غیرواقعی، تصویر دقیقی از زندگی معمولی مردم، به‌ویژه طبقات فرودست و متوسط، ارائه دهند و مشکلات، رنج‌ها، و تناقض‌های جامعه را آشکار سازند.

اصطلاح "رئالیسم" نخستین بار در فرانسه به کار رفت و نویسندگانی چون "آنوره دو بالزاک"، "گوستاو فلوبر"، و بعدها "امیل زولا" از پیشگامان این جنبش محسوب می‌شوند. این مکتب به‌سرعت در سایر کشورهای اروپایی نیز گسترش یافت و ادبیات را از قید خیال‌پردازی صرف، رها ساخت و به عرصه‌ای برای بازتاب تلخ و گاه بی‌رحمانهٔ واقعیت‌های اجتماعی بدل نمود.

بخش دوم: اصول و ویژگی‌های بنیادین رئالیسم ادبی

رئالیسم ادبی بر مجموعه‌ای از اصول و ویژگی‌های مشخص استوار است که آن را از مکاتب پیشین همچون رمانتیسم، کلاسیک‌گرایی یا باروک متمایز می‌کند. این اصول، نه‌تنها ساختار روایی آثار را دگرگون ساختند، بلکه نگرش نویسندگان و مخاطبان به ادبیات را نیز متحول کردند.

از مهم‌ترین ویژگی‌های رئالیسم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. بازنمایی واقع‌گرایانهٔ زندگی روزمره:نویسندگان رئالیست عمدتاً بر نمایش دقیق جزئیات زندگی روزمرهٔ انسان‌ها، به‌ویژه طبقات متوسط و فقیر، تمرکز دارند. توصیف مکان‌ها، شخصیت‌ها، گفت‌وگوها و وقایع با دقتی علمی و جزئی‌نگرانه صورت می‌گیرد.

۲. نقد ساختارهای اجتماعی و اقتصادی:رئالیسم ابزاری برای نقد صریح و بی‌پردهٔ نابرابری‌های اجتماعی، فقر، فساد، بی‌عدالتی و تضادهای طبقاتی است. بسیاری از آثار رئالیستی روایتی از رنج و محرومیت طبقات پایین اجتماع یا افشای فساد در طبقات بالاست.

۳. شخصیت‌پردازی پیچیده و روان‌شناسانه:در رئالیسم، شخصیت‌ها برخلاف آثار رمانتیک، فاقد ویژگی‌های قهرمانانهٔ اغراق‌شده‌اند و بیشتر دارای ضعف‌ها، تردیدها، و ویژگی‌های انسانی واقع‌گرایانه هستند. نویسندگان رئالیست به‌دقت ابعاد روان‌شناختی شخصیت‌ها را بررسی می‌کنند.

۴. زبان ساده و توصیف‌محور:سبک نگارش در رئالیسم عمدتاً ساده، مستقیم و توصیفی است و بر وضوح و دقت در بازنمایی موقعیت‌ها و شخصیت‌ها تأکید دارد. نویسنده در مقام ناظری بی‌طرف ظاهر می‌شود که جهان را همان‌گونه که هست، روایت می‌کند.

۵. دوری از تخیل‌پردازی اغراق‌آمیز:رئالیسم به‌دور از خیال‌پردازی‌های شاعرانه، سعی در ترسیم تصویری حقیقی و گاه تلخ از واقعیت‌های عینی دارد. هرگونه فرار از واقعیت یا آرمان‌گرایی افراطی در این مکتب مورد انتقاد است.

بخش سوم: تأثیر مکتب رئالیسم بر تحول ادبیات جهان

رئالیسم به‌عنوان یک جریان فکری، انقلابی بنیادین در ساختار، موضوعات و رسالت ادبیات ایجاد کرد و ادبیات را از انحصار قشر نخبه‌گرا و دغدغه‌های ذهنی شاعرانه به بطن واقعیت‌های تلخ اجتماعی، انسانی و طبقاتی کشاند.

یکی از نخستین دستاوردهای رئالیسم، دموکراتیک کردن ادبیات بود. پیش از ظهور این مکتب، عمدهٔ آثار ادبی به روایت زندگی طبقات اشراف، حماسه‌های تاریخی یا تخیل‌پردازی‌های شاعرانه محدود می‌شد. اما رئالیسم با تمرکز بر زندگی فرودستان، کارگران، زنان و اقشار به‌حاشیه‌رانده‌شده، ادبیات را به عرصه‌ای برای بیان دردها و واقعیت‌های تلخ عموم مردم بدل ساخت.

در فرانسه، آثار آنوره دو بالزاک با مجموعهٔ سترگ «کمدی انسانی» نمونهٔ بارز بازنمایی رئالیستی ساختار طبقاتی و اجتماعی فرانسهٔ قرن نوزدهم است. گوستاو فلوبر نیز با رمان مشهور «مادام بوواری» توانست با دقتی کم‌نظیر، روان انسان و جامعهٔ بورژوازی را کاوش کند.

در روسیه، رئالیسم به‌دست نویسندگانی چون "فیودور داستایفسکی"، "لئو تولستوی" و "ایوان تورگنیف" به اوج رسید. آثار داستایفسکی مانند «جنایت و مکافات» یا «برادران کارامازوف» نه‌تنها به کالبدشکافی اجتماع روسیه می‌پردازند، بلکه ژرفای روان انسان را واکاوی می‌کنند. تولستوی با «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» ترکیبی از رئالیسم اجتماعی و روان‌شناختی را به نمایش گذاشت.

رئالیسم همچنین زمینه‌ساز ظهور مکاتب بعدی چون رئالیسم انتقادی، رئالیسم روان‌شناسانه و در نهایت ناتورالیسم شد که با تأکید بر جبرگرایی زیستی و اجتماعی، تصویری بی‌رحمانه‌تر و علمی‌تر از واقعیت ارائه می‌داد.

در قرن بیستم نیز، ادبیات رئالیستی الهام‌بخش نویسندگان بزرگی شد که با رویکردهای گوناگون به بازنمایی صادقانهٔ واقعیت پرداختند. نویسندگانی همچون "جان اشتاین‌بک" با «خوشه‌های خشم»، "جیمز جویس" با «اولیس»، و "ویلیام فاکنر" با روایت‌های جنوب آمریکا، هرکدام در امتداد سنت رئالیستی، جهان‌بینی خاص خود را ارائه کردند.

در نهایت می‌توان گفت، مکتب رئالیسم نه‌تنها یکی از مهم‌ترین تحولات فکری و ادبی عصر مدرن را رقم زد، بلکه ادبیات را از مرزهای ذهنیت‌گرایی، تخیل صرف و زیبایی‌شناسی انتزاعی خارج ساخت و آن را به ابزاری مؤثر برای بازتاب دردها، تناقض‌ها و واقعیت‌های پیچیدهٔ جوامع انسانی بدل نمود. تأثیرات این مکتب تا به امروز در ادبیات معاصر، سینما، تئاتر و حتی هنرهای بصری مشهود است و همچنان الهام‌بخش نسل‌های جدید نویسندگان و هنرمندان جهان به‌شمار می‌رود.

 

 

از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:



 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page