میخاییل آفاناسیویچ بولگاکوف (1891–1940): زندگینامهای جامع و ادبی
- Baset Orfani

- Jul 29
- 4 min read

میخاییل آفاناسیویچ بولگاکوف (به روسی: Михаил Афанасьевич Булгаков) یکی از بزرگترین نویسندگان، نمایشنامهنویسان و طنزنویسان روس در قرن بیستم بود که آثارش بازتابی ژرف از پیچیدگیهای انسان، جامعه، دین و قدرت در دوران شوروی است. شهرت جهانی او بیشتر مدیون رمان خارقالعاده و رمزآلود «مرشد و مارگریتا» است، که تا سالها پس از مرگش اجازه انتشار نیافت. بولگاکوف با نثری سرشار از تخیل، طنز تلخ، و رگههایی از سورئالیسم، یکی از برجستهترین چهرههای ادبیات روسیهٔ دوران استالینی محسوب میشود.
۱. کودکی و جوانی (1891–1917)
بولگاکوف در تاریخ ۱۵ مه ۱۸۹۱ در شهر کییف، که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود (امروزه پایتخت اوکراین)، به دنیا آمد. پدرش، آفاناسی بولگاکوف، استاد علوم دینی و نویسندهای مذهبی بود که بر فرهنگ مذهبی و اخلاقی فرزندش تأثیر عمیقی گذاشت. مادرش، واروارا میخایلوونا، زنی اهل فرهنگ بود که علاقه به ادبیات و زبان را در پسرش پرورش داد. خانواده بولگاکوف در طبقه متوسط روشنفکر قرار داشتند و این فضا به رشد فکری و علاقه او به هنر کمک شایانی کرد.
او پس از پایان تحصیلات ابتدایی، وارد دانشکده پزشکی دانشگاه کییف شد و در سال ۱۹۱۶ به عنوان پزشک فارغالتحصیل شد. اما همزمان با آغاز جنگ جهانی اول و بهویژه انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷، زندگی حرفهای و شخصی او بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت. او در دوران جنگ داخلی روسیه، در مناطق مختلف به عنوان پزشک نظامی و پزشک عمومی خدمت کرد؛ تجربهای که بعدها در آثارش، بهویژه در «یادداشتهای یک پزشک جوان»، بازتاب یافت.
۲. ورود به دنیای ادبیات و مخالفت با بلشویکها (1918–1925)
در سالهای پرتلاطم پس از انقلاب اکتبر، بولگاکوف ابتدا در کییف ماند و سپس به قفقاز رفت. تجربهی حضور در جنگ داخلی، شاهد بودن خشونتها و فروپاشی نظام کهن، ذهن او را شکل داد و ریشهی طنز سیاه و نگاه انتقادیاش را پدید آورد. با غلبه بلشویکها، بولگاکوف به صراحت با ایدئولوژی جدید مخالفت کرد، هرچند این مخالفت را در قالبی ادبی و نمادین بیان میکرد.
او در این دوران به نوشتن داستانهای کوتاه و نمایشنامههایی پرداخت که اغلب محتوای انتقادی نسبت به انقلاب، بوروکراسی شوروی و سانسور دولتی داشتند. در همین زمان، نخستین داستانهای او منتشر شد که نشان از قدرت قلم و تخیل خارقالعادهاش داشت.
۳. دوران مسکو و آغاز آثار بزرگ (1925–1929)
بولگاکوف در سال ۱۹۲۱ به مسکو نقل مکان کرد و در آنجا وارد محافل ادبی شد. آثار اولیهاش، از جمله «یادداشتهای یک پزشک جوان» و «مورفین»، بازتابدهندهی تجربههای پزشکیاش و سیر تدریجی او به سوی نویسندگی حرفهای بودند.
در همین دوره، رمان مهم «گارد سفید» (Белая гвардия) را نوشت که به جنگ داخلی از منظر خانوادهای بورژوا پرداخته بود. این رمان بعدها مبنای نمایشنامهٔ موفق «روزهای توربینها» شد که در تئاتر هنر مسکو به اجرا درآمد. جالب آنکه شخص ژوزف استالین از طرفداران این نمایش بود و بارها به تماشای آن نشست، با این حال، این علاقه باعث نشد تا نویسنده از فشار سانسور و سرکوب دولتی در امان بماند.
در همین سالها بولگاکوف نمایشنامههای دیگری چون «زاماکه زامک است» و «آدمکشها» را نوشت، اما اغلب آثارش با مخالفت شدید سانسورچیان مواجه میشدند و اجازه اجرا نمییافتند.
۴. سانسور، ممنوعیت و شاهکار نهایی (1930–1940)
دههی ۱۹۳۰ برای بولگاکوف دوران سختی بود. بیشتر آثار او ممنوع یا توقیف شده بود، همکاریاش با تئاترها قطع شده بود و بهنوعی به سکوت اجباری کشیده شده بود. در این دوران بولگاکوف نامهای سرگشاده به استالین نوشت که در آن خواستار آزادی برای سفر به خارج یا اجازهی کار شد. بهطرزی عجیب، استالین شخصاً به او اجازه کار در تئاتر بولشوی را داد و او مدتی بهعنوان دستیار کارگردان در آنجا مشغول شد، ولی هیچگاه اجازه انتشار آزادانه آثارش را نیافت.
در همین دوران تاریک بود که بولگاکوف شاهکار خود، رمان «مرشد و مارگریتا» (Мастер и Маргарита) را نوشت. این رمان که تلفیقی از رئالیسم، سورئالیسم، طنز تلخ، و تمثیل دینی است، داستان آمدن شیطان (در قالب شخصیتی بهنام وولند) به مسکو و درهمریختگی اخلاقی، روانی و اجتماعی شهر را روایت میکند. این رمان همچنین در دل خود دو روایت موازی دارد: یکی داستان عاشقانه مرشد و مارگریتا و دیگری داستان به صلیب کشیده شدن عیسی (یشوعا ها-نصری) بهدست پیلاطس. این اثر، تاملی است بر شر، قدرت، ایمان، و حقیقت؛ و در عین حال یکی از نقدهای رندانه و عمیق علیه سیستم تمامیتخواه شوروی.
بولگاکوف تا پایان عمر به بازنویسی و اصلاح «مرشد و مارگریتا» پرداخت، اما موفق به دیدن انتشار آن نشد. او در تاریخ ۱۰ مارس ۱۹۴۰ بر اثر بیماری کلیوی (نفروسیلوز) در مسکو درگذشت.
۵. میراث ادبی و آثار برجسته
میخاییل بولگاکوف در زمان حیاتش مورد بیمهری سیستم ادبی رسمی شوروی قرار گرفت و تنها پس از مرگش، بهویژه در دهه ۶۰ میلادی، به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم شناخته شد. آثار او امروز جزو کلاسیکهای ادبیات جهان هستند و به دهها زبان ترجمه شدهاند. فهرستی از آثار اصلی او عبارتند از:
رمانها:
گارد سفید (Белая гвардия) – ۱۹۲۵
قلب سگ (Собачье сердце) – ۱۹۲۵ (منتشر نشده تا دهه ۱۹۸۰)
تخم مرغهای شوم (Роковые яйца) – ۱۹۲۵
مرشد و مارگریتا (Мастер и Маргарита) – نوشتهشده بین ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۰، انتشار پس از مرگ در ۱۹۶۶
داستانهای کوتاه و خاطرات:
یادداشتهای یک پزشک جوان
مورفین
یادداشتهای روی آستینها (Записки на манжетах)
نمایشنامهها:
روزهای توربینها (Дни Турбиных)
زاماکه زامک است (Зойкина квартира)
آدمکشها
جزیرهی کریم
کابالای مقدسین (Кабала святош)
مولیر یا زندگی آقای دُ مولیر
دون کیشوت (اقتباس)
آخرین روزها (درباره پوشکین)
نتیجهگیری
میخاییل بولگاکوف نویسندهای بود که میان سرکوب و نبوغ زیست. او در نظامی زندگی کرد که نویسندگان مستقل را نمیپذیرفت، اما هیچگاه قلمش را به خدمت ایدئولوژی رسمی درنیاورد. تخیل شگفتانگیز، طنز گزنده، نگاه هستیشناسانه، و ساختارهای پیچیده و چندلایهی روایی آثارش باعث شده تا هم در ادبیات شوروی و هم در ادبیات جهانی جایگاهی منحصربهفرد داشته باشد. بولگاکوف را باید نویسندهای دانست که با عبور از مرزهای زمان خود، صدای حقیقت، شک، ایمان و جسارت را در دل یک قرن پرآشوب به ثبت رساند.
برای حمایت مستمر از فعالیتهای ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وبسایت رسمیمان به آدرس www.faraaaz.com
مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.
با احترام
بنگاه انتشاراتی فراز
ایمیل: support@faraaz.no
وبسایت ما:




Comments