top of page

نقش خاطره، شفاهیات، و روایت‌های خانوادگی در ادبیات پسااستعماری

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • Jul 22
  • 4 min read
ree


ادبیات پسااستعماری که در پی فروپاشی امپراتوری‌های استعماری در آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و سایر مناطق توسعه یافت، عرصه‌ای برای بازنمایی تجربه‌ی استعمار و پس‌لرزه‌های آن در زندگی فردی و جمعی جوامع استعمارزده بود. در میان تکنیک‌ها و مفاهیم متعدد این نوع ادبیات، سه عنصر بنیادی خاطره، شفاهیات، و روایت‌های خانوادگی نقش محوری در بازسازی هویت، بازگویی رنج تاریخی، و مقاومت فرهنگی ایفا کرده‌اند. این عناصر، نه‌تنها ابزارهای بیانی برای نویسندگان پسااستعماری محسوب می‌شوند، بلکه به‌مثابه ساختارهای حافظه‌ای، امکان بازخوانی تاریخ از منظر فرودستان، زنان، مهاجران و مردمان به حاشیه‌رانده‌شده را فراهم می‌آورند.


۱. خاطره به‌عنوان مقاومت؛ بازنویسی تاریخ از پایین

خاطره، به‌عنوان تجربه‌ی زیسته و شخصی از گذشته، در ادبیات پسااستعماری جایگاهی ویژه دارد. در تقابل با تاریخ رسمی که معمولاً از زبان فاتحان و استعمارگران نگاشته می‌شود، خاطره به ابزاری برای بازیابی حقیقت‌های محذوف بدل می‌شود. نویسندگان پسااستعماری همچون تسیتسی دانگارمبگا (از زیمبابوه)، جامایکا کینکید (از آنتیگوا) و بِن اوکری (از نیجریه) خاطره را به‌مثابه سلاحی برای مقابله با فراموشی استعمار و تحمیل روایت اروپامحور به‌کار می‌گیرند.

ادبیات خاطره‌محور در این زمینه، اغلب مبتنی بر گسست‌های روانی، مهاجرت، و جابه‌جایی فرهنگی است؛ به‌گونه‌ای که حافظه‌ی فردی به حافظه‌ی جمعی پیوند می‌خورد. خاطره، در اینجا، نه امری صرفاً روان‌شناختی، بلکه پدیده‌ای سیاسی و تاریخی تلقی می‌شود که در برابر نهادهای رسمیِ تاریخ‌نگاری استعماری ایستادگی می‌کند. رمان‌هایی چون A House for Mr. Biswas اثر وی. اس. نایپول یا Midnight’s Children اثر سلمان رشدی، با بهره‌گیری از خرده‌روایت‌های خاطره‌ای، ساختارهای کلان تاریخی را به چالش می‌کشند و تصویر چندلایه‌ای از زمان، مکان و هویت ارائه می‌دهند.


۲. شفاهیات؛ صدای بی‌صداشدگان در ساختار روایت

شفاهیات، شامل قصه‌های عامیانه، ضرب‌المثل‌ها، آوازها، افسانه‌ها و روایت‌های سنتی، بخش مهمی از ادبیات پسااستعماری را شکل می‌دهند. در بسیاری از جوامع استعمارزده، انتقال دانش، فرهنگ و تاریخ عمدتاً از طریق زبان شفاهی و سنت‌های گفتاری انجام می‌گرفت. استعمار، با تحمیل زبان و نهادهای نوشتاری غربی، تلاش داشت تا این ساختار شفاهی را سرکوب یا نادیده بگیرد. در پاسخ، نویسندگان پسااستعماری اغلب به احیای سنت‌های شفاهی در آثار نوشتاری خود پرداخته‌اند.

نویسندگانی چون نگوگی وا تیونگو (کنیا) و نُورودین فاراح (سومالی) به زبان بومی و فرم‌های روایت شفاهی رجوع می‌کنند تا فضای مقاومت فرهنگی را زنده نگه دارند. این احیا، تنها بازسازی سنت نیست، بلکه یک نوآفرینی است که روایت نوشتاری را با ریتم و فرم گفتار، و زبان استعمار را با زبان مردم، درآمیخته می‌سازد. به‌طور مثال، در Things Fall Apart اثر چینوآ آچه‌به، ساختار روایی با استفاده از اصطلاحات محلی، شعرهای آیینی و داستان‌های اجدادی، حضور زنده‌ی فرهنگ شفاهی را بازتاب می‌دهد.

شفاهیات همچنین به نویسنده اجازه می‌دهد تا پیچیدگی‌های زبانی و هویتیِ جوامع چندزبانه و چندقومیتی را بیان کند. در این چارچوب، زبان به میدان مبارزه‌ای بدل می‌شود که در آن حافظه‌ی فرهنگی و مقاومت تاریخی در برابر استیلا نمایان می‌شود.


۳. روایت‌های خانوادگی؛ حافظه‌گانی از گذشته و معماری هویت

خانواده، به‌عنوان کوچک‌ترین واحد اجتماعی، در ادبیات پسااستعماری محل تلاقی تاریخ فردی و جمعی، خصوصی و سیاسی، و سنت و مدرنیته است. روایت‌های خانوادگی در این ادبیات نه‌فقط به بازنمایی روابط میان اعضای خانواده می‌پردازند، بلکه به بستری برای کاوش در اثرات استعمار بر روان، زبان، بدن، و ذهن انسان‌های استعمارزده بدل می‌شوند.

در بسیاری از رمان‌های پسااستعماری، خانواده مکان کشمکش‌ میان نسل‌هاست؛ جایی که نسل قدیم، حامل سنت‌های بومی و حافظه‌ی استعمار است، و نسل جدید، درگیر فرآیند مدرن‌سازی، مهاجرت و بحران هویت. در The Joy Luck Club اثر ایمی تن، روایت‌های زنانه‌ی خانوادگی پلی میان چین سنتی و آمریکا مدرن می‌سازند. در آثار نویسندگانی چون آروَنداتی روی (The God of Small Things) یا آلیفه شفق، خانواده بستری برای بازخوانی تاریخ، جنسیت، و روابط قدرت در زمینه‌ی فرهنگی پسااستعماری می‌شود.

روایت‌های خانوادگی در این متون، اغلب چندصدایی و چندنسلی‌اند. در این ساختار، تجربه‌ی مادربزرگ، مادر و دختر، یا پدر و پسر، در یک شبکه‌ی زمانی-مکانی درهم‌تنیده، به‌صورت موزاییکی از گذشته‌های موازی و خاطرات چندلایه روایت می‌شود. این تکنیک روایی به نویسندگان امکان می‌دهد که تأثیرات طولانی‌مدت استعمار، تبعید، جابه‌جایی و شکاف‌های فرهنگی را در بطن خانه و خانواده بررسی کنند؛ و نشان دهند که چگونه قدرت استعماری از دیوارهای خانه هم گذشته و بر روان و روابط خانوادگی چیره شده است.


نتیجه‌گیری

خاطره، شفاهیات، و روایت‌های خانوادگی در ادبیات پسااستعماری صرفاً ابزارهای بیانی یا مضامین ثانوی نیستند، بلکه بنیان‌های معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی این نوع ادبیات را شکل می‌دهند. این عناصر، از یک‌سو در خدمت مقاومت در برابر فراموشی و بازنویسی تاریخ رسمی قرار می‌گیرند، و از سوی دیگر، امکان خلق شکل‌های نوینی از روایت را فراهم می‌سازند که چندلایه، سیال، و میان‌فرهنگی‌اند. ادبیات پسااستعماری با اتکا به این ابزارها، نه‌تنها گذشته‌ی استعمار را بازگو می‌کند، بلکه آینده‌ی امکان‌های زیست، سخن‌گفتن، و به‌خاطرآوردن را نیز طرح‌ریزی می‌نماید.




از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:


 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page