top of page
Untitled design-9.png

وارونگی (Chiasmus) در ادبیات


در ژرفای زبان و ظرافت‌های بلاغی آن، گاه ساختاری پدیدار می‌شود که در عین سادگی صوری، آینه‌دار چرخش اندیشه، آهنگ گفتار و بازی‌های ذهنی است؛ ساختاری که زبان را وارونه می‌تاباند تا معنایی نو، یا تأثیری مضاعف بر مخاطب پدید آورد. این ساختار بلاغی که در سنت‌های غربی با عنوان chiasmus شناخته می‌شود و در فارسی آن را «وارونگی» یا «واژگونی نحوی» می‌نامند، یکی از درخشان‌ترین آرایه‌های ادبی در حوزه‌ی نحوه‌ی چینش واژگان و بازتاب مفهومی آن‌هاست؛ ساختاری که جمله‌ای را در ادامه‌ی خویش بازمی‌تاباند، اما با چرخشی واژگانی و معنایی که در نهایت، مخاطب را به تأملی دوچندان وامی‌دارد.

 

وارونگی، در ساده‌ترین تعریف، نوعی تکرار معکوس است؛ آرایشی نحوی و معنایی که در آن، بخش‌هایی از یک عبارت یا جمله در ادامه‌ی خویش، اما با ترتیب وارونه، تکرار می‌شوند. اگر بگوییم «نباید بگذاریم که زندگی هنر را تقلید کند؛ باید بگذاریم که هنر، زندگی را تقلید کند»، در واقع به‌زبان آورده‌ایم مثالی روشن از وارونگی. این ساختار، همچون آیینه‌ای است که بخشی از جمله را بازمی‌تاباند، با این تفاوت که این بازتاب، نه صرف تقلیدی بی‌جان، بلکه بازی‌ای خلاقانه با ترتیب، معنا، و گاه حتی ارزش‌های مفهومی کلمات است.

 

در بلاغت کلاسیک، چنان‌که در متون لاتین و یونانی نیز مشهود است، وارونگی غالباً با نقش‌های زیبایی‌شناختی، استدلالی و تأکیدی همراه بوده است. این آرایه، که ریشه‌ی واژه‌اش از واژه‌ی یونانی chiasmos به‌معنای «علامت ضربدر» یا «تقاطع» می‌آید، به‌خوبی نمایان‌گر ساختار ضربدری آن است: بخش نخست و دوم جمله به‌گونه‌ای چرخانده می‌شوند که انگار به‌شکل متقاطع به هم دوخته شده‌اند. در این ساختار، روابط واژگان و مفاهیم نه در امتداد مستقیم، بلکه در نوعی تعادل وارونه قرار می‌گیرند.

 

چنین ساختاری، افزون بر ظرافت نحوی، حامل نوعی معناشناسی پیچیده است. وارونگی، گاه تقابل‌های مفهومی را پررنگ می‌کند، گاه توازن و هم‌سنگی میان دو گزاره را آشکار می‌سازد، و گاه موجب تضاد درونی‌ای می‌شود که نگاه مخاطب را از سطح جمله به ژرفای آن سوق می‌دهد. بدین‌سان، وارونگی تنها یک بازی زبانی نیست، بلکه ابزاری است در دست اندیشه برای تأکید، برای برجسته‌سازی، برای آفرینش لحن و نیز برای درآمیختن ظرافت با منطق.

 

در سنت‌های ادبی فارسی، اگرچه اصطلاحی دقیق معادل chiasmus کم‌تر به‌کار رفته، اما کاربرد آن در سبک خراسانی، عراقی و حتی سبک هندی، به اشکال گوناگون مشاهده می‌شود. شاعران کلاسیک فارسی، با بهره‌گیری از چینش واژگان به‌شکل قرینه‌ی معکوس، معناهایی را در لایه‌های درونی ابیات خویش تعبیه می‌کرده‌اند که مخاطب را به نوعی کشف و بازی ذهنی می‌کشاند. برای نمونه، اگر حافظ می‌گوید: «من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم / که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را»، نوعی از تقابل زیبایی‌شناختی و معنایی میان یوسف و زلیخا، پرده و برون رفتن، حسن و عشق ایجاد شده است که در ساختاری شبه‌وارونه، تقارن شاعرانه‌ای را در معنا بازتاب می‌دهد.

 

از جمله مشهورترین نمونه‌های وارونگی در زبان انگلیسی، جمله‌ی معروف جان اف. کندی است که گفت: «از کشورت چه می‌خواهی، مپرس؛ بپرس که تو برای کشورت چه می‌توانی کرد» (Ask not what your country can do for you — ask what you can do for your country). این جمله، به‌شیوه‌ای متقاطع، دو سوی رابطه‌ی ملت و فرد را جابه‌جا می‌کند تا مفهوم مسئولیت مدنی را به‌شکلی کوبنده برجسته سازد.

 

وارونگی در ادبیات، همچون دستگاهی از تقاطع‌های نحوی و معنایی، جهان جمله را درهم می‌پیچد تا مخاطب، نه با خطی مستقیم، بلکه با حرکتی چرخشی، از معنا به تأویل، از ساختار به زیبایی و از زبان به اندیشه برسد. گویی اندیشه در این ساختار، چون نیلوفری بر آب ایستاده است: در ظاهر قرینه، در عمق پیچیده، در نغمه موزون و در معنا متحول. وارونگی، هنر بازتابِ غیرمستقیم است؛ زبانی که نه از راه خط مستقیم، که از طریق آینه‌ی منحنی، تصویر خود را نشان می‌دهد.

 

 

 

از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:

 

 

 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating

Partners

انتشارات برگ.png
Exile Music.png

© 2024  توسط فراز

  • Facebook
  • X
  • Instagram
bottom of page