وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود
- faraaaz2025
- Nov 17
- 1 min read

«وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود» روایت یک زندگی پرخطر است. زندگی مرد و خانوادهایکه کشور خود را ترک و در ملک دیگر بسر میبرند. خانوادهی فرار کرده از جنگ و آخرین نبردها بین هیتلر و مخالفینش.
این داستان نوشتهی جودیت کر است. نویسندهی که در برلین و از پدر و مادری یهودی متولد شد. خانوادهی این نویسنده مخالف نازیها بودند و پدرش هم علیه نازیها مطلب مینوشت. با روی کار آمدن هیتلر این خانواده فرار کردند. نخست به سویس و بعد به ممالک دیگر آواره شدند.
این کتاب تکاندهنده است.
بریدهای از کتاب:آنا گفت: «وقتی کشور نداشته باشی مسئله فرق میکند. اگر کشور نداشته باشی دست کم باید با پدر و مادرت باشی.» به صورتهای غمگین پدر و مادرش نگاه کرد و گفت: «میدانم. راه دیگری نداریم و دارم اوضاع را سختتر میکنم. قبلا برام فرق نمیکرد که پناهنده باشم. حتا آن را دوست داشتم. فکر میکنم دو سال گذشته که پناهنده بودیم بهتر از وقتی بود که در آلمان بودیم. اما اگر ما را پیش عمه بفرستید من خیلی میترسم… من خیلی خیلی میترسم…» بابا پرسید: «از چی؟» «که واقعا احساس کنم یک پناهنده هستم.» و شروع به گریه کرد.
فراز، آیینهدار فرهنگ و هنر!
Follow us:




Comments