top of page

پرولتاریا چیست؟

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • Apr 12
  • 4 min read

ree

پرولتاریا، واژه‌ای‌ست ریشه‌دار در تاریخ اندیشه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، که از سدهٔ نوزدهم میلادی به‌بعد، در مرکز مباحثات مربوط به ساختار طبقاتی جوامع سرمایه‌داری، نقش تاریخی کارگران، و مبارزات عدالت‌خواهانه جای گرفته است. این اصطلاح، که خاستگاه آن به زبان لاتینی برمی‌گردد و در اصل به معنای "کسانی که مالک هیچ‌چیز نیستند جز فرزندانشان" بود، در اندیشهٔ مارکسیستی به معنای دقیق‌تری بدل شد و به طبقه‌ای از انسان‌ها اشاره یافت که فاقد مالکیت بر ابزار تولید بوده و ناگزیرند نیروی کار خویش را در بازار سرمایه‌داری به فروش برسانند. از این‌رو، پرولتاریا در دستگاه فکری مارکس و انگلس، نه فقط مفهومی اقتصادی، بلکه موجودیتی تاریخی و انقلابی تلقی می‌شود؛ طبقه‌ای که در بطن تضاد بنیادین میان سرمایه و کار، حامل رسالتی تاریخی برای تغییر بنیادین جهان سرمایه‌داری به شمار می‌آید.

 

در بستر نظام سرمایه‌داری، جامعه به دو طبقهٔ اصلی تقسیم می‌شود: بورژوازی، که صاحبان سرمایه و ابزار تولید‌اند، و پرولتاریا، که چیزی از خود ندارد جز توان کار کردن. این وابستگی بنیادیِ پرولتاریا به فروش نیروی کار خود، آن‌را به طبقه‌ای تبدیل می‌کند که همواره در معرض استثمار قرار دارد. کارگر، از طریق کار کردن در کارخانه، معدن، مزرعه یا هر ساختار تولیدی دیگر، ارزشی می‌آفریند که فراتر از مزد دریافتی اوست. این افزون‌ارزش یا «مازاد»، توسط صاحب سرمایه تصاحب می‌شود و در قالب سود، انباشت می‌گردد. از دیدگاه مارکس، این مکانیزم استثمار، جوهر نظام سرمایه‌داری و اساس نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی است. پرولتاریا در این ساختار، نه تنها ابزاری برای تولید ثروت است، بلکه پدیده‌ای انسانی است که در فرآیند کار مزدی، از خود بیگانه می‌شود؛ چرا که او نه بر کاری که می‌کند، نه بر محصولی که می‌آفریند، و نه بر سرنوشت اجتماعی خود کنترلی ندارد.

 

اما پرولتاریا، در عین حال، تنها طبقه‌ای نیست که مورد ستم قرار می‌گیرد؛ بلکه طبق تفکر مارکسیستی، طبقه‌ای است که توان و ظرفیت دگرگونی بنیادین نظام اقتصادی و اجتماعی را در خود دارد. این ظرفیت، از موقعیت عینی آن‌ها در ساختار تولید ناشی می‌شود. پرولتاریا در مراکز صنعتی گرد آمده، با تجربهٔ زیستن در شرایط هم‌سرنوشتی و درک مشترک از رنج و استثمار، به آگاهی طبقاتی می‌رسد. این آگاهی، نه صرفاً آگاهی از وضعیت خود، بلکه درک این حقیقت است که تغییر این وضعیت، مستلزم تغییر ساختار اقتصادی و سیاسی حاکم است. مارکس و انگلس در «بیانیهٔ کمونیست» نوشتند که «پرولتاریا چیزی برای از دست دادن ندارد جز زنجیرهایش، و جهانی برای به‌دست آوردن». این جمله، بیش از یک شعار انقلابی، بازتابی از جایگاه ویژهٔ پرولتاریا در نظریهٔ تحول تاریخی بود؛ طبقه‌ای که بر خلاف طبقات ستم‌دیدهٔ پیشین، با رهایی خود، کل بشریت را از قید سلطه و بهره‌کشی آزاد می‌سازد.

 

با این‌حال، مفهوم پرولتاریا، نه یک پدیدهٔ ایستا، بلکه تاریخی، متغیر و وابسته به بسترهای خاص اجتماعی و اقتصادی است. در قرن نوزدهم، تصویر پرولتاریا با کارگر صنعتی، کارگاه‌ها و کارخانه‌های در حال گسترش اروپا و آمریکای شمالی گره خورده بود؛ مردان و زنان و کودکانی که در شرایط طاقت‌فرسا، در ازای دستمزد ناچیز، روزانه ساعات طولانی کار می‌کردند. این وضعیت، بستری فراهم کرد برای شکل‌گیری اتحادیه‌های کارگری، اعتصابات، و جنبش‌های سوسیالیستی و انقلابی. اما در سدهٔ بیستم، با تحولاتی چون جهانی‌شدن سرمایه، پیشرفت تکنولوژی، برآمدن خدمات به‌جای صنایع سنگین، و گسترش طبقهٔ متوسط، چهرهٔ پرولتاریا نیز تغییر یافت. دیگر نمی‌توان آن‌را صرفاً به کارگر صنعتی محدود ساخت، بلکه باید آن‌را در معنای عام‌تر، به هرکس که نیروی کارش را در ازای مزد می‌فروشد و تحت سلطهٔ روابط سرمایه‌داری قرار دارد، اطلاق کرد؛ از کارکنان مراکز خدماتی و رانندگان پلتفرم‌های دیجیتال گرفته تا معلمان، پرستاران و برنامه‌نویسان.

 

پرولتاریا، از نظر جامعه‌شناسی معاصر، مفهومی است پیچیده و چندوجهی. برخی از متفکران معاصر، آن‌را در مفهوم «پرکاری مدرن» یا «کارگران پلتفرمی» بازتعریف کرده‌اند؛ کسانی که در نظام نئولیبرال امروز، با قراردادهای موقت، بدون امنیت شغلی و حداقل حقوق، در فضای بی‌ثبات اقتصادی دست به گریبان‌اند. در عین‌حال، پرولتاریا در عرصهٔ سیاست جهانی، هنوز حضوری زنده دارد؛ در قالب اعتراضات کارگری، جنبش‌های عدالت‌خواهانه، اعتصابات سراسری، و همچنین در گفتمان‌هایی که بر نابرابری‌های ساختاری، بحران‌های اجتماعی و تبعیض‌های اقتصادی انگشت می‌گذارند.

 

بنابراین، پرولتاریا مفهومی است هم تاریخی و هم زنده؛ هم تحلیل‌گر ساختارهای قدرت و ثروت و هم نیرویی در جهت دگرگونی آن‌ها. نمی‌توان این واژه را تنها در محدودهٔ واژگان مارکسیستی یا خاطرهٔ انقلابات سدهٔ بیستم زندانی کرد. بلکه باید آن‌را به‌مثابه نمادی از تمام کسانی درک کرد که با کارِ خود، چرخ‌های جامعه را به حرکت درمی‌آورند، اما خود از ثمرات کامل این حرکت بی‌بهره‌اند. پرولتاریا، در نهایت، نه فقط گروهی اجتماعی، بلکه نمایندهٔ سؤالی بنیادین دربارهٔ عدالت، انسانیت، آزادی و ساختار مناسبات انسانی است.

 

واژهٔ پرولتاریا، در ژرف‌ترین معنایش، دعوتی است به تأمل دربارهٔ این پرسش اساسی: چگونه جوامع خود را سامان داده‌ایم، و در این ساختار، جایگاه انسان، کرامت او، و حقوق بنیادینش چگونه تعریف و تضمین می‌شود؟ در پاسخ به این پرسش، پرولتاریا نه فقط یک طبقهٔ اقتصادی، بلکه آینه‌ای برای نگریستن به وجدان جمعی ماست.

 

 

 

از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:

 

 

 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page