top of page

ادبیات درون‌برنامه‌ای؛ وقتی شخصیت داستان نویسنده است

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • Jul 17
  • 5 min read
ree


ادبیات درون‌برنامه‌ای یا فراادبیات (Metafiction) پدیده‌ای است که در آن، خود فرایند داستان‌نویسی موضوع روایت می‌شود و شخصیت یا راوی آگاهانه نقش نویسنده، خواننده یا آفریننده‌ی متن را ایفا می‌کند. این نوع ادبیات که به‌ویژه در دوران پست‌مدرن به اوج خود رسید، ساختار کلاسیک روایت را به چالش می‌کشد و مرزهای میان داستان و واقعیت را درهم می‌شکند. وقتی شخصیت داستان خود نویسنده است—یا خود را چنین می‌داند—ادبیات به عرصه‌ی خودآگاهی بدل می‌شود و «داستان» دیگر صرفاً انتقال رویداد نیست، بلکه پرسشی بنیادین درباره‌ی چیستیِ خودِ روایت.

در ادامه، این پدیده در سه بخش اساسی بررسی می‌شود: ۱) خاستگاه و مفهوم متافیکشن، ۲) ویژگی‌ها و تکنیک‌های روایی در رمان‌های درون‌برنامه‌ای، و ۳) نمونه‌های برجسته و دلالت‌های فلسفی این گونه ادبی.


۱. خاستگاه و مفهوم متافیکشن در ادبیات

مفهوم متافیکشن به معنای «فرا‌روایت» یا «داستان درباره‌ی داستان» قدمتی فراتر از ادبیات پست‌مدرن دارد، اما در سده‌ی بیستم این مفهوم به یک جریان خودآگاه و تئوریزه‌شده تبدیل شد. ریشه‌های آن را می‌توان در سنت‌های کلاسیک، مانند دون کیشوت اثر میگل د سروانتس یا هزار و یک شب دید، جایی که راوی و روایت به خود و ساختار خود ارجاع می‌دهند. اما اصطلاح «متافیکشن» در دهه‌ی ۱۹۷۰ توسط نظریه‌پردازانی مانند پاتریشیا وو و رابرت شول تبیین شد، و به شکل‌گیری نوعی آگاهی نسبت به ساختار، موقعیت، و نقش داستان در ادبیات معاصر منجر شد.

متافیکشن با انکار یا معلق‌سازی «توهم واقع‌گرایی» در رمان کلاسیک، به مخاطب یادآوری می‌کند که آن‌چه می‌خواند، ساختاری مصنوعی، قراردادی و ساخته‌شده است. شخصیت‌ها، به‌جای اینکه درگیر تجربه‌ای مستقل باشند، از وضعیت داستانی خود آگاه‌اند، با نویسنده سخن می‌گویند، گاه خود را نویسنده می‌دانند یا داستان خود را در حال نوشتن‌اند. این شیوه، بر تفاوت میان «واقعیت بیرونی» و «واقعیت داستانی» تأکید می‌گذارد و سعی دارد مرز میان آن دو را لغزان و گشوده نگه دارد.

از منظر فلسفی، متافیکشن بازتابی از بحران معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی در جهان مدرن است. در جهانی که دیگر نمی‌توان به معناهای قطعی، سوژه‌ی منسجم، یا راوی همه‌چیزدان تکیه کرد، داستان نیز باید نسبت به ناتوانی خود در بازنمایی حقیقت آگاه باشد. از این‌رو، متافیکشن نوعی واکنش هنری به بحران معنا و بازتابی از تفکر پست‌مدرن است.


۲. ویژگی‌ها و تکنیک‌های روایی در رمان‌های متافیکشنال

رمان‌های متافیکشنال، اغلب از تکنیک‌هایی بهره می‌برند که هدف آن‌ها شکستن دیوار چهارم، ایجاد گسست در روایت کلاسیک و آشکار ساختن سازوکار ساخت داستان است. برخی از ویژگی‌های برجسته‌ی این نوع رمان‌ها عبارت‌اند از:

الف) حضور نویسنده در متن

در بسیاری از این آثار، نویسنده شخصیت داستان است یا راوی‌ای ظاهر می‌شود که خود را نویسنده‌ی همان متنی می‌داند که در حال روایت آن است. در برخی موارد، شخصیت‌های داستان از وجود نویسنده آگاه‌اند یا او را مستقیماً مخاطب قرار می‌دهند. این شکستن مرز میان خالق و مخلوق، به تداخل لایه‌های داستانی منجر می‌شود.

نمونه‌ی بارز این نوع نوشتار، اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری اثر ایتالو کالوینو است؛ جایی که مخاطب، خود نقش قهرمان را دارد و نویسنده در متن پنهان و آشکار می‌شود.

ب) داستان در داستان

ساختار «داستان درون داستان» یا روایت‌های چندلایه، در متافیکشن کاربردی اساسی دارد. در این تکنیک، روایت اولیه توسط روایت‌های فرعی درهم تنیده می‌شود؛ گاه داستانی که شخصیت در حال نوشتن است، خود تبدیل به بستر روایت اصلی می‌شود و گاه در لایه‌ای دیگر، نویسنده‌ای خیالی خالقِ داستانی دیگر است که آن‌هم درباره‌ی نوشتن است.

شهرهای نامرئی اثر ایتالو کالوینو و خانه‌ی برگ‌ها اثر مارک ز. دنیلوسکی نمونه‌هایی از ساختارهای روایتی چندلایه‌اند که در آن روایت‌ها به‌طور متقاطع و خودارجاعانه در هم نفوذ می‌کنند.

پ) آگاهی زبان‌شناختی و بازی با فرم

در متافیکشن، زبان خود موضوع می‌شود. نویسنده یا شخصیت‌ها به واژگان، جملات، نحو و فرم نوشتاری توجه دارند. ممکن است با قواعد نگارشی بازی شود، یا صفحات به شکل غیرمعمول آرایش یابند. این شیوه گواهی است بر آن‌که نوشتن نه یک کنش شفاف بلکه آمیخته با بحران و تضاد است.

در پالیم‌سست اثر کاثرین استیم، متن‌ها بر روی هم نوشته می‌شوند، پاک می‌شوند و دوباره ظاهر می‌گردند؛ استعاره‌ای از نوشتن و بازنویسی هویت.

ت) تعلیق واقعیت داستانی

متافیکشن اغلب از تقطیع روایت، حذف پایانی قطعی، و تعلیق موقعیت داستانی بهره می‌گیرد. داستان ناتمام، فرایند نوشتن در حال شکل‌گیری، یا تغییر مداوم زاویه دید، ویژگی‌های آشنای این گونه است. در این حالت، داستان بیش از آن‌که درباره‌ی «چه شد؟» باشد، درباره‌ی «چگونه می‌توان داستان گفت؟» است.


۳. نمونه‌های شاخص و دلالت‌های فلسفی در ادبیات معاصر

در قرن بیستم و بیست‌ویکم، متافیکشن از یک تکنیک روایی به یک زبان مشترک بدل شده است. بسیاری از نویسندگان، چه در قالب داستان‌های تجربی و چه در آثار جریان اصلی، از این شیوه برای طرح پرسش‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی استفاده کرده‌اند.

الف) متافیکشن در آثار کلاسیک مدرن

نویسندگانی چون خورخه لوئیس بورخس، فلانری اوکانر، جان بارت، و پائول استر، متافیکشن را به زبان و شیوه‌ی اصلی روایت خود تبدیل کردند. بورخس در داستان‌هایی چون مرگ و قطب‌نما یا کتابخانه‌ی بابل، با بازی‌های بینامتنی، شخصیت‌هایی می‌آفریند که در درون کتاب‌ها یا میان سطرها زیست می‌کنند. جان بارت در پایان جاده، نوشتن را به‌مثابه بحران هستی‌شناختی روایت می‌کند و داستان را به بن‌بستی خودآگاهانه می‌کشاند.

پائول استر در سه‌گانه‌ی نیویورک، شخصیت‌هایی خلق می‌کند که دنبال نویسنده‌ی داستان‌اند، یا خود درگیر نوشتن داستانی هستند که در آن زندگی می‌کنند. این ساختار مارپیچ‌وار، پرسش‌هایی عمیق درباره‌ی مرز میان زندگی و داستان مطرح می‌کند.

ب) متافیکشن در ادبیات معاصر و دیجیتال

در سال‌های اخیر، متافیکشن وارد فضاهای نوین‌تری شده است؛ از روایت‌های چندرسانه‌ای گرفته تا رمان‌هایی که در قالب بازی‌های دیجیتال یا پروژه‌های تعاملی طراحی شده‌اند. خانه‌ی برگ‌ها نمونه‌ای از رمان دیجیتالی‌شده‌ای است که خواننده را به معمار روایت بدل می‌کند.

علاوه بر آن، در ادبیات معاصر زنان، متافیکشن به ابزاری برای نقد ساختار مردانه‌ی روایت بدل شده است. در آثاری از کارمن ماریا ماچادو، جنیفر ایگان یا ریچل کاسک، مرزهای میان نویسنده و شخصیت شکسته می‌شود تا نوشتن به یک کنش زنانه، بدن‌مند و خودآگاه بدل شود.

پ) دلالت‌های فلسفی

متافیکشن، بازتاب بحران «بازنمایی» در عصر پست‌مدرن است. این روایت‌ها نشان می‌دهند که نه تنها واقعیت غیرقابل دستیابی است، بلکه خود داستان نیز نمی‌تواند ادعای بازنمایی صادقانه داشته باشد. نوشتن، بازی‌ای بی‌پایان است که هرگز به «حقیقت» نمی‌رسد، اما در تلاش برای رسیدن، به خلاقیت و آگاهی می‌انجامد.

این نوع ادبیات، مخاطب را از موقعیت منفعل خارج می‌کند و او را به مشارکت در خلق معنا فرامی‌خواند. متافیکشن نه برای «باورپذیر بودن»، بلکه برای آشکار ساختن سازوکار باورپذیر شدن پدید می‌آید.


جمع‌بندی

ادبیات درون‌برنامه‌ای، با برجسته‌کردن فرایند نوشتن، شخصیت نویسنده، و خودآگاهی داستان نسبت به خود، یکی از پیچیده‌ترین و خلاقانه‌ترین اشکال روایت معاصر است. این شیوه، با شکستن دیوارهای روایت کلاسیک، امکان‌هایی نو برای اندیشیدن به داستان، واقعیت، و زبان فراهم می‌کند. در جهانی که مرز میان تخیل و واقعیت هرچه بیشتر لرزان شده، متافیکشن نه فقط یک تکنیک ادبی، بلکه شکل تازه‌ای از تفکر است؛ تفکری که می‌پرسد: «چه می‌شود اگر ما خود داستانی باشیم که کسی دیگر در حال نوشتن آن است؟»

 

 

 

از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:




 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page