top of page

ادبیات و سکوت؛ قدرت نانوشته‌ها در روایت معاصر

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • Jul 15
  • 4 min read
ree


بخش اول: سکوت در تاریخ ادبیات؛ از غیاب کلمات تا حضور معنا

سکوت، اگرچه در ذات خود امتناع از بیان است، اما همواره در قلب ادبیات جایگاهی بنیادین داشته است. برخلاف تصور رایج که ادبیات را عرصه‌ی کلمه و صدا می‌داند، تاریخ ادبیات سرشار از لحظاتی است که معنا از دل غیاب، مکث و ناگفته‌ها زاده می‌شود. از تراژدی‌های یونان باستان تا ادبیات مدرن قرن بیستم، سکوت به عنوان یک ابزار بلاغی و ساختاری نقش‌آفرینی کرده است. در تراژدی‌های سوفوکل و اوریپید، مکث‌های نمایشی، دیالوگ‌های ناتمام و اشارات ضمنی، بیش از کلمات آشکار تأثیرگذارند؛ در ادبیات عرفانی فارسی، همچون آثار مولوی و عطار، "سکوت" به مثابه دریچه‌ای به معناهای فراتر از زبان معرفی می‌شود:

زبان خامه ندارد سر بیان فراق / وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

در قرون جدید، نویسندگانی چون داستایفسکی، هنری جیمز، ویرجینیا وولف و کافکا سکوت را نه صرفاً به عنوان غیاب، بلکه به عنوان نیرویی فعال در ساخت روایت به‌کار برده‌اند. در آثار این نویسندگان، خلأهای گفتاری، حذف اطلاعات، و تضاد میان دانای کل و روایت محدود، خواننده را به مشارکتی فعال در ساختن معنا وامی‌دارند. سکوت در این معنا، نه پایان زبان، که آغاز تفکر است.


بخش دوم: روایت معاصر و اقتصاد کلمه؛ سکوت به‌مثابه فرم

در ادبیات معاصر، به‌ویژه در سده بیستم و بیست‌ویکم، سکوت از ابزاری ضمنی به رویکردی آگاهانه و مرکزی در فرم و محتوا تبدیل شده است. با ظهور مدرنیسم و پسامدرنیسم، روایت دیگر نه بیان کامل واقعیت، بلکه بازتاب شکست در بازنمایی آن تلقی می‌شود. در این زمینه، سکوت هم‌معنای "شکاف معرفتی" است؛ نشان‌دهنده‌ی ناتوانی زبان در احاطه‌ی کامل بر تجربه‌ی انسانی. در رمان‌هایی مانند در انتظار گودو اثر بکت یا زندگی در پیش رو نوشته‌ی رومن گاری، حذف، تأخیر، و مکث نقش کلیدی در القای بی‌معنایی، ابهام یا انتظار بازی می‌کنند.

جریان‌های مینیمالیستی، به‌ویژه در آمریکا با نویسندگانی مانند ریموند کارور، دونالد بارتلمی، و اَن بیتی، به اقتصاد کلمه و حذف توصیف‌های افراطی روی آوردند. در اینجا "آنچه گفته نمی‌شود" مهم‌تر از "آنچه گفته می‌شود" است. یک گفت‌وگوی به ظاهر ساده میان دو شخصیت، اگر به‌درستی نگاشته شده باشد، می‌تواند انبوهی از عواطف، شکست‌ها و اضطراب‌ها را در بستر سکوت منتقل کند. این تکنیک همچنین در داستان‌های کوتاه هاروکی موراکامی یا آلیس مونرو نیز مشاهده می‌شود؛ جایی‌که روابط انسانی پر از خلأ، تأخیر در پاسخ، و سرکوب احساسات است.

سینما نیز هم‌راستا با ادبیات معاصر از سکوت به‌عنوان عنصر روایی بهره گرفته است. آثار آندری تارکوفسکی، عباس کیارستمی، یا فیلم‌های ژاپنی مانند آثار یاسوجیرو اوزو، تأثیر مستقیم بر رمان‌نویسی معاصر گذاشته‌اند. این تأثیر در قالب استفاده از فضاهای خالی، حذف اطلاعات پس‌زمینه و بی‌میلی به نتیجه‌گیری نهایی در داستان بازتاب یافته است. روایت به سمت "ناقص بودن عامدانه" می‌رود، جایی‌که خلأ نه ضعف بلکه فرم است.


بخش سوم: سکوت، سیاست و روان؛ خوانش‌های فلسفی و پسااستعماری از غیاب

ادبیات سکوت در روایت معاصر تنها به بعد زیبایی‌شناختی محدود نمی‌شود، بلکه ابعاد روان‌شناختی، سیاسی و فلسفی نیز دارد. از منظر روان‌کاوانه، سکوت می‌تواند بیانگر تروما، سرکوب، یا اضطراب باشد. در روایت‌هایی که شخصیت‌ها دچار ضربه‌های روانی‌اند، زبان به عقب می‌نشیند و ناتوانی در بیان، خود تبدیل به معنا می‌شود. در رمان‌های پساجنگ جهانی دوم، مانند آثار پرموک مک‌کارتی یا جونو دیاز، تروما از خلال حذف‌ها، سکوت‌ها، و خاطرات ناتمام بازنمایی می‌شود.

از سوی دیگر، در گفتمان‌های پسااستعماری، سکوت به‌مثابه ابزار مقاومت نیز مطرح شده است. نویسندگانی چون چیماماندا انگوزی آدیچی، جی. ام. کوتسی، و تسلیمه نسرین با روایت‌هایی که به جای صدای مسلط، بر غیاب و حذف تاریخی مستعمره‌شدگان تمرکز دارد، سکوت را نه‌تنها به‌عنوان پیامد سلطه، بلکه به‌مثابه اعتراض بازآفرینی می‌کنند. حذف صداهای بومی، زبان‌های ممنوع‌شده، و تاریخ‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده، خود به نیرویی بدل می‌شود که روایت را متحول می‌سازد.

در سنت‌های فلسفی معاصر نیز، سکوت در روایت جایگاه خاصی دارد. فیلسوفانی مانند موریس بلانشو، ژاک دریدا و ژان لوک نانسی بر امکان‌ناپذیری بیان کامل معنا تأکید دارند و معتقدند که هر نوشتاری حامل حذف‌هایی ناگزیر است. دریدا، با مفهوم "گسست متنی"، نشان می‌دهد که هر متن حامل شکاف‌ها و فاصله‌هایی‌ست که معنا را در تعلیق نگاه می‌دارد. این ایده به‌روشنی در روایت‌هایی که از الگوهای غیرخطی، روایت‌های چندصدا، و شکست در علیت بهره می‌برند، قابل مشاهده است.


نتیجه‌گیری

سکوت در ادبیات معاصر، دیگر صرفاً مکثی گذرا یا نشانه‌ای از کمبود نیست، بلکه نیرویی سازنده و بنیادین در ساختار روایت و معناست. چه در قالب حذف اطلاعات، چه در فرم مکث‌های روایی، چه در بیان تروما و چه در اعتراض‌های پسااستعماری، سکوت به بخشی از گفتار بدل شده است. ادبیات سکوت، مخاطب را به سوی مشارکت فعال، بازخوانی، و بازآفرینی معنا می‌کشاند؛ جایی‌که غیاب، حامل حضور است و نانوشته‌ها، رساتر از واژه‌ها سخن می‌گویند.

 

 

 

از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:



 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page