زندگینامهٔ کارل مارکسفیلسوف، اقتصاددان، جامعهشناس، و انقلابی آلمانی
- Baset Orfani

- Jul 15
- 5 min read

زندگینامهٔ کارل مارکسفیلسوف، اقتصاددان، جامعهشناس، و انقلابی آلمانی
بخش اول: سالهای آغازین و پیشزمینه خانوادگی (۱۸۱۸–۱۸۳۵)
کارل هاینریش مارکس در ۵ مه ۱۸۱۸ در شهر ترییر (Trier) واقع در ایالت راینلاند آلمان، که آن زمان بخشی از پادشاهی پروس بود، به دنیا آمد. او سومین فرزند از نه فرزند خانوادهای نسبتاً مرفه و تحصیلکرده بود. پدرش، هاینریش مارکس، وکیل بود و بهعنوان عضو جامعهٔ یهودیان اشکنازی، بعدها به دلایل حرفهای به مسیحیت پروتستان گروید، چرا که یهودیان در آن زمان از اشتغال در برخی حرفهها محروم بودند. مادر مارکس، هنریتا پرسبورگ، نیز اصالتی هلندی-یهودی داشت و از خانوادهای بازرگان میآمد.
مارکس از همان دوران کودکی نشان داد که علاقهمند به مسائل فلسفی و اجتماعی است. او در مدرسهای در ترییر تحصیل کرد که آموزشهای مبتنی بر عقلگرایی و روشنگری داشت. آموزش ابتداییاش تحت تأثیر آموزههای لیبرال و روشنگری فرانسه و آلمان قرار گرفت؛ آموزههایی که بعدها در بنیانگذاری فلسفهٔ تاریخی و سیاسیاش نقش مهمی ایفا کردند.
بخش دوم: تحصیل در دانشگاه و گرایش به فلسفه (۱۸۳۵–۱۸۴۱)
در سال ۱۸۳۵، مارکس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته حقوق در دانشگاه بن آغاز کرد، اما دیری نپایید که به دانشگاه برلین منتقل شد، جایی که تحت تأثیر تفکرات فلسفی هگل و پیروانش قرار گرفت. مارکس در ابتدا قصد داشت حقوقدان شود، اما علاقهاش به فلسفه باعث شد مسیر آکادمیک او تغییر کند. او به حلقهای از روشنفکران معروف به "هگلیهای جوان" پیوست، گروهی که برداشتهای ارتدکس از فلسفهٔ هگل را نقد میکردند و بر وجه انقلابی و دیالکتیکی آن تأکید داشتند.
در سال ۱۸۴۱، مارکس رسالهٔ دکترای خود با عنوان تفاوت میان فلسفهٔ طبیعت دموکریتوس و اپیکور را در دانشگاه ینا ارائه داد. با اینکه این اثر بیشتر رنگ و بوی فلسفی داشت، در آن میتوان علایق اولیهٔ مارکس به مادهگرایی و آزادی انسان را مشاهده کرد.
بخش سوم: ورود به روزنامهنگاری، نقد دین و سیاست (۱۸۴۲–۱۸۴۴)
مارکس در اوایل دهه ۱۸۴۰ فعالیتهای خود را در عرصهٔ روزنامهنگاری آغاز کرد. او در سال ۱۸۴۲ به عنوان سردبیر روزنامهٔ راین در کلن منصوب شد؛ نشریهای که دیدگاههای لیبرال-رادیکال داشت و با سانسور دولتی مواجه بود. در این دوران، مارکس مقالاتی دربارهٔ آزادی مطبوعات، شرایط دهقانان و قانون جنگلها نوشت که سبب توجه پلیس پروس و افزایش فشار سیاسی شد. در نهایت، روزنامه در سال ۱۸۴۳ تعطیل شد.
مارکس در این دوران از نقد دین بهعنوان نقد نخستین ایدئولوژیهای سلطه آغاز کرد. در مقالهای با عنوان معروف نقد فلسفهٔ حق هگل، دین را بهعنوان «افیون تودهها» توصیف کرد و از نقش آن در سرکوب آگاهی طبقاتی و آزادی انسان سخن گفت.
در سال ۱۸۴۳، مارکس با ژنی فون وستفالن، زنی اشرافزاده و از همراهان فکریاش، ازدواج کرد و به پاریس رفت؛ جایی که با بسیاری از مهاجران انقلابی و سوسیالیست آشنا شد و وارد دورهٔ عمیقتری از تفکر سیاسی و اقتصادی شد.
بخش چهارم: همکاری با انگلس و شکلگیری دیدگاههای مارکسیستی (۱۸۴۴–۱۸۴۸)
در پاریس، مارکس با فریدریش انگلس آشنا شد، دوستیای که به یکی از مؤثرترین همکاریهای فکری در تاریخ اندیشه بدل گشت. انگلس، پسر یک سرمایهدار آلمانی، تحت تأثیر تجارب شخصی خود در کارخانهها و تحلیل اقتصادیاش، بر مارکس تأثیر عمیق گذاشت. در سال ۱۸۴۴، آنها نخستین اثر مشترک خود، خانوادهٔ مقدس، را نوشتند که نقدی تند بر ایدئالیسم فلسفی و هگلیهای جوان بود.
در همین سالها، مارکس دستنوشتههای اقتصادی-فلسفی ۱۸۴۴ را نیز نوشت که گرچه تا پس از مرگش منتشر نشد، اما تحلیل مهمی از بیگانگی کارگر در نظام سرمایهداری و مادهگرایی تاریخی را ارائه کرد. این اثر پیوندی میان فلسفهٔ هگلی، سوسیالیسم فرانسوی، و اقتصاد سیاسی انگلیسی بود.
در سال ۱۸۴۷، مارکس و انگلس به اتحادیه کمونیستها پیوستند. آنها در سال ۱۸۴۸ بیانیهای انقلابی نوشتند که بعدها بهعنوان مانیفست حزب کمونیست شهرت یافت؛ متنی که با جملهٔ معروف «شبحی در اروپا در گشت و گذار است؛ شبح کمونیسم» آغاز میشود. این اثر، طرحوارهای از دیدگاه تاریخی-ماتریالیستی مارکس دربارهٔ مبارزهٔ طبقاتی، سرمایهداری، و آیندهٔ کمونیستی ارائه داد.
بخش پنجم: تبعید، شکست انقلاب، و زندگی در لندن (۱۸۴۹–۱۸۶۴)
با شکست انقلابهای ۱۸۴۸ در اروپا، مارکس بهعنوان یک چهرهٔ خطرناک تبعید شد. پس از اقامت کوتاه در فرانسه و بلژیک، در سال ۱۸۴۹ به لندن رفت و تا پایان عمر در آنجا زندگی کرد. او در لندن با فقر شدید، بیماری، و مرگ چند تن از فرزندانش روبهرو شد، اما همچنان به فعالیتهای فکری ادامه داد. انگلس، که وضع مالی بهتری داشت، بهطور منظم او را حمایت مالی میکرد.
مارکس در این دوره به تحلیلهای عمیقتری از اقتصاد سیاسی پرداخت. آثار او چون نقد اقتصاد سیاسی (۱۸۵۹) و مقالاتش در نشریاتی مانند نیویورک تریبیون، گواه نگاه دقیق او به بحرانهای سرمایهداری، تجارت جهانی، جنگ و روابط طبقاتیاند. او همچنین با وقایع بینالمللی مانند جنگ داخلی آمریکا، انقلابهای ایتالیا، و کمون پاریس از طریق تحلیلهای مطبوعاتی و سیاسی درگیر بود.
در سال ۱۸۶۴، مارکس یکی از بنیانگذاران انترناسیونال اول (انجمن بینالمللی کارگران) شد. او در تدوین اساسنامه، سازماندهی و هدایت آن نقش اساسی ایفا کرد و تلاش کرد میان گرایشهای سوسیالیستی مختلف وحدت ایجاد کند.
بخش ششم: نگارش «سرمایه» و نظریهٔ نقادانه اقتصاد (۱۸۶۷–۱۸۸۳)
مهمترین و بنیادینترین اثر مارکس سرمایه (Das Kapital) است که جلد نخست آن در سال ۱۸۶۷ منتشر شد. در این اثر، مارکس با رویکردی دیالکتیکی، ساختار سرمایهداری را تحلیل میکند و مفاهیمی چون ارزش اضافی، بهرهکشی، بتوارهسازی کالا، و انباشت سرمایه را توضیح میدهد. او بهدنبال آشکارسازی منطق درونی نظام اقتصادی بود که منجر به فقر کارگران، تمرکز سرمایه، بحرانهای دورهای و نابرابری میشود.
جلدهای دوم و سوم این اثر توسط انگلس، براساس یادداشتهای مارکس، پس از مرگ او منتشر شدند. مارکس تا پایان عمر، بخشهای متعددی از سرمایه را بازنویسی کرد اما بهدلیل بیماریهای متعدد از جمله ناراحتی کبدی و نقرس، نتوانست آن را کامل کند.
در این دوره، مارکس همچنین به مطالعهٔ قومنگاری، جوامع غیرغربی، کمونهای روستایی، و ساختارهای قبل از سرمایهداری در آسیا و آفریقا پرداخت. مطالعاتش دربارهٔ روسیه، هند، و تمدنهای باستان نشان میدهد که نظریهاش همواره در حال تحول و نقد درونی بود.
بخش هفتم: مرگ، میراث فکری و تأثیر جهانی (۱۸۸۳–تا امروز)
کارل مارکس در ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در سن ۶۴ سالگی در لندن درگذشت. در مراسم خاکسپاریاش تنها تعداد اندکی از دوستان و مبارزان سیاسی حضور داشتند. جسد او در گورستان هایگیت لندن دفن شد؛ جاییکه بعدها مقبرهای با سنگنوشتهی معروف از مانیفست کمونیست ساخته شد:
«فیلسوفان تنها جهان را به شیوههای گوناگون تفسیر کردهاند؛ مسأله اما تغییر آن است.»
مارکس پس از مرگش تأثیر بسیار گستردهای بر تاریخ، سیاست، فلسفه، و علوم اجتماعی گذاشت. نظریات او الهامبخش جنبشهای کارگری، انقلابهای سوسیالیستی، و نظریههای اجتماعی قرن بیستم شد. انقلاب روسیه، جمهوری خلق چین، کمون پاریس، و دهها جنبش ضد استعماری و عدالتطلبانه در سراسر جهان از آموزههای مارکس تأثیر پذیرفتند.
در حوزه آکادمیک نیز، نظریههای مارکس در رشتههایی چون جامعهشناسی، تاریخ، اقتصاد، علوم سیاسی، مطالعات فرهنگی و فلسفه هنوز بهطور گسترده مورد بحث و بازاندیشی قرار میگیرند. از قرائتهای ساختارگرایانه لویی آلتوسر گرفته تا نقدهای فرهنگی و ایدئولوژیکی تئودور آدورنو، والتر بنیامین، دیوید هاروی و فردریک جیمسن، همه و همه نشاندهندهٔ زندهبودن گفتمان مارکسیستی در دنیای امروز است.
مارکس، فراتر از یک نظریهپرداز یا انقلابی، یکی از تأثیرگذارترین متفکران تاریخ بشر است که دیدگاهش به تاریخ، قدرت، کار و آزادی، همچنان منبع الهام و چالش برای نسلهای بعدی است.
از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!
حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه میدهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.
برای حمایت مستمر از فعالیتهای ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وبسایت رسمیمان به آدرس www.faraaaz.com
مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.
با احترام
بنگاه انتشاراتی فراز
ایمیل: support@faraaz.no
وبسایت ما:




Comments