شباهتها و تفاوتهای ادبیات آمریکای لاتین با ادبیات روسیه
- Baset Orfani

- Jul 6
- 4 min read

۱. مقدمه: دو اقلیم، دو جهان، یک دغدغه مشترک
ادبیات، انعکاسی از روح ملتها و تبلور تاریخ، فرهنگ و جغرافیا است. در این میان، ادبیات آمریکای لاتین و ادبیات روسیه، با وجود تفاوتهای چشمگیر در بستر تاریخی، جغرافیایی و زبانی، هر دو جایگاهی ویژه در تاریخ ادبیات جهان یافتهاند. این دو سنت ادبی، از یکسو ریشه در شرایط اجتماعی و سیاسی خاص خود دارند و از سوی دیگر، هر دو در پی کاوش در ژرفای وجود انسان، بحرانهای فردی و جمعی، و مفاهیم بنیادینی چون سرنوشت، هویت، عدالت و معنا بودهاند.
ادبیات روسیه، با سابقهای چند صد ساله، یکی از ستونهای اصلی ادبیات جهان محسوب میشود که با نامهای بزرگی چون داستایفسکی، تولستوی، چخوف و پوشکین شناخته میشود و عمدتاً بر مسائل فلسفی، وجودی، اخلاقی و بحرانهای اجتماعی تمرکز دارد. در مقابل، ادبیات آمریکای لاتین، بهویژه در قرن بیستم، با ظهور جنبشهایی چون رئالیسم جادویی، زبان تازه و رویکردی نوآورانه وارد عرصه شد و نویسندگانی چون گابریل گارسیا مارکز، خورخه لوئیس بورخس و ماریو بارگاس یوسا، آن را به نقطه اوج رساندند.
این دو اقلیم ادبی، با وجود تفاوتهای بنیادین، در برخی جنبهها نیز همپوشانی دارند که بررسی دقیق آنها، تصویری روشن از تعامل جغرافیا، سیاست، فرهنگ و ادبیات ارائه میدهد.
۲. شباهتهای ادبیات آمریکای لاتین و روسیه
با وجود فاصله جغرافیایی و تفاوتهای تاریخی، ادبیات آمریکای لاتین و روسیه در چندین محور، اشتراکات قابل توجهی دارند که آنها را بهگونهای همافق میکند.
نخست، دغدغههای اجتماعی و سیاسی در بطن روایتها: هر دو سنت ادبی، عمیقاً متأثر از بحرانهای اجتماعی، سیاسی و تاریخی سرزمینهای خود بودهاند. ادبیات روسیه، از قرن نوزدهم تاکنون، همواره بازتابدهنده تحولات عظیم سیاسی، انقلابها، استبداد، فقر و سرکوب بوده است. همین رویکرد را میتوان در ادبیات آمریکای لاتین، بهویژه در دورههای دیکتاتوری، استعمار، نابرابری و مبارزات آزادیخواهانه مشاهده کرد.
دوم، پرداختن به مفاهیم جهانشمول انسانی: هردو جریان ادبی، با تمرکز بر مفاهیمی چون هویت فردی و جمعی، جبر و اختیار، سرنوشت، آزادی، عدالت و بحرانهای وجودی، از مرزهای ملی فراتر رفته و توانستهاند با مخاطبان جهانی ارتباط برقرار کنند.
سوم، بهرهگیری از عناصر بومی و فولکلوریک در روایتها: ادبیات روسیه با بازتاب عناصر فرهنگ اسلاوی، سنتهای روستایی، اعتقادات مذهبی ارتدوکس و افسانههای ملی، هویتی خاص یافته است. در سوی دیگر، ادبیات آمریکای لاتین، با تلفیق اسطورههای بومی، فرهنگهای سرخپوستی، استعمار اسپانیایی و باورهای جادویی، فضایی منحصربهفرد خلق کرده است. این بازگشت به ریشههای فرهنگی، در هر دو اقلیم، روشی برای خلق هویت ادبی مستقل بوده است.
چهارم، حضور نویسندگان جهانی و تأثیرگذار: ادبیات هر دو منطقه، نویسندگانی برجسته و تأثیرگذار در سطح جهان معرفی کردهاند. همانگونه که داستایفسکی، تولستوی، چخوف و پوشکین از ارکان ادبیات جهانی محسوب میشوند، نویسندگانی چون مارکز، بورخس و بارگاس یوسا نیز سهم مهمی در شکلدهی به جریانهای ادبی معاصر داشتهاند.
۳. تفاوتهای بنیادین ادبیات آمریکای لاتین و روسیه
در کنار شباهتها، تفاوتهای اساسی نیز میان ادبیات آمریکای لاتین و روسیه وجود دارد که ناشی از تاریخ، فرهنگ، ساختارهای سیاسی و شرایط اجتماعی متفاوت این مناطق است.
نخست، تفاوت در بستر تاریخی و تحولات اجتماعی: روسیه، با تاریخ پرتنش انقلابها، جنگها، گذار از حکومت تزاری به کمونیسم و فروپاشی شوروی، زمینهای برای ادبیات عمیقاً سیاسی و فلسفی فراهم کرده است. در مقابل، آمریکای لاتین، با میراث استعمار، بردهداری، بحرانهای هویتی، کودتاها و دیکتاتوریهای نظامی، ادبیاتی شکل داده که غالباً بر مسائل هویت، استعمارزدایی و مبارزات اجتماعی متمرکز است.
دوم، تفاوت در سبک و زبان روایی: ادبیات روسیه، بهویژه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بیشتر بر ساختارهای کلاسیک، روایتهای خطی، و بازتابی جدی و فلسفی از بحرانهای انسانی تکیه دارد. در مقابل، ادبیات آمریکای لاتین، با ظهور رئالیسم جادویی و تلفیق عناصر واقعیت و خیال، سبکی نوآورانه و ساختارشکن در روایت ایجاد کرده است. روایتهای غیرخطی، زبان شاعرانه، بازی با زمان و فضا، و حضور عناصر جادویی در متنهای ظاهراً رئالیستی، از شاخصههای متمایز ادبیات آمریکای لاتین است.
سوم، تفاوت در نگرش به واقعیت و خیال: ادبیات روسیه، عمدتاً واقعگرایانه است و حتی زمانی که به مسائل متافیزیکی یا دینی میپردازد، در چهارچوب واقعیت عینی و فلسفی باقی میماند. در حالیکه در ادبیات آمریکای لاتین، مرز میان واقعیت و خیال بهگونهای آگاهانه محو میشود؛ انسان، طبیعت، اسطوره و جادو در کنار هم قرار میگیرند و این آمیزش، هویتی منحصربهفرد به این سنت ادبی میبخشد.
چهارم، تفاوت در فضای جغرافیایی و فرهنگی: روسیه، با پهنههای سرد، روستاهای دورافتاده، شهرهای صنعتی و فرهنگ ارتدوکس، فضایی متفاوت از سرزمینهای گرمسیر، فرهنگهای بومی، تنوع قومی و میراث استعمارزده آمریکای لاتین دارد. این تفاوت جغرافیایی، تأثیر مستقیمی بر زبان، فضای داستان، شخصیتها و ساختارهای روایی هر دو سنت ادبی داشته است.
۴. نتیجهگیری: گفتوگوی دو فرهنگ در جهان ادبیات
ادبیات روسیه و آمریکای لاتین، هرچند محصول شرایط، تاریخ و فرهنگهای متفاوتاند، اما هر دو، بخش جداییناپذیر از میراث ادبی جهان محسوب میشوند. از ادبیات عمیقاً فلسفی، روانشناسانه و اجتماعی روسیه گرفته تا روایتهای اسطورهای، جادویی و هویتمحور آمریکای لاتین، این دو اقلیم ادبی، به شیوههای مختلف، دغدغههای مشترک انسانی را بازتاب میدهند.
در جهان معاصر، با افزایش ترجمه، تبادل فرهنگی و جهانیشدن ادبیات، آثار این دو سنت در تعامل بیشتری قرار گرفتهاند و نویسندگان معاصر، از میراث هر دو منطقه تأثیر میگیرند. از این منظر، ادبیات روسیه و آمریکای لاتین، دو قطب مکمل در کاوش ابعاد گوناگون زندگی انسان مدرن هستند؛ یکی با ژرفای فلسفی و تحلیل روانشناسانه، دیگری با تخیل اسطورهای و زبان شاعرانه.
در نهایت، بررسی این دو سنت ادبی، نهتنها شناختی عمیقتر از ویژگیهای هویتی، تاریخی و زبانی آنها فراهم میآورد، بلکه درک ما از تنوع، غنا و ظرفیتهای بیپایان ادبیات جهان را نیز گسترش میدهد.
از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!
حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه میدهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.
برای حمایت مستمر از فعالیتهای ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وبسایت رسمیمان به آدرس www.faraaaz.com
مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.
با احترام
بنگاه انتشاراتی فراز
ایمیل: support@faraaz.no
وبسایت ما:




Comments