غزلی از عارف بسام
- Baset Orfani

- May 6
- 1 min read

غزل.....
دو چشمت آتشی خاموش و پنهان، پشت یک لبخند
دل من میتپد با وهمِ طوفان، پشت یک لبخند
صدایت میرسد از عمق رؤیا، نرم و بیپروا
نهان چون رازهایی در بیابان، پشت یک لبخند
چه رازی دارد آن لبهای خاموش و پریشانات
شکوفا میشود یک حِس، چه آسان، پشت یک لبخند
سفر کردی میانِ خاطراتی که نمیمیرند
تو بودی در نگاهم مثل باران، پشت یک لبخند
من از دستان تو آرامشی دیدم، که جاری شد
هزاران دفتر شعر و دبستان، پشت یک لبخند
تو روزی بیدلیل افتادی از چشمانِ تقویمم
همان روزی که گم کردم زمستان، پشت یک لبخند
تو با رفتارت انگار از جهانی دیگری هستی
نه اهلِ شک، نه وابسته به ایمان، پشت یک لبخند
تو شاید عشق را بازیچه میدانی ،نمیفهمی
که من افتادهام چون طفلِ گریان، پشت یک لبخند
نگاهم کن، که شاید وا شود این عقدهی دیرین
میان نبض شبهای پریشان، پشت یک لبخند
تو رفتی، بیخبر، بیدست، بیدل، بینگاهی نرم
ولی من ماندهام با عشقِ پنهان، پشت یک لبخند
عارف بسام

از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!
حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه میدهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.
برای حمایت مستمر از فعالیتهای ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وبسایت رسمیمان به آدرس www.faraaaz.com
مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.
با احترام
بنگاه انتشاراتی فراز
ایمیل: support@faraaz.no
وبسایت ما:




Comments