نوستالژی و بازگشت به گذشته در ادبیات امروز
- Baset Orfani

- Jul 11
- 4 min read

بخش نخست: نوستالژی در تاریخ اندیشه و ادبیات؛ از غم غربت تا آرزوی بازگشت
واژهی "نوستالژی" (Nostalgia) در اصل، از ترکیب دو واژهی یونانی nostos (بازگشت) و algos (درد) شکل گرفته و در قرن هفدهم میلادی توسط پزشک سوئیسی یوهانس هوفر بهعنوان یک بیماری روانی توصیف شد که در سربازان دور از وطن بهصورت اندوه شدید برای بازگشت به خانه بروز میکرد. این واژه بهتدریج از معنای پزشکی فاصله گرفت و به یکی از مفاهیم بنیادین در فلسفه، هنر، روانشناسی و ادبیات تبدیل شد. نوستالژی، در ادبیات، اغلب به احساس فقدان، حسرت گذشته، و میل به بازگشت به زمانی از دسترفته اشاره دارد؛ زمانی که اغلب در ذهن نویسنده یا راوی، با زیبایی، سادگی، و معنا آمیخته است.
در تاریخ ادبیات، نشانههای نوستالژیک را میتوان در متون گوناگونی از اسطورهها تا رمانهای مدرن یافت. در ادبیات رمانتیک قرن نوزدهم، نوستالژی بهشکل ستایش طبیعت، کودکی، یا گذشتهی باشکوه ملی نمود مییابد. شاعران و نویسندگانی چون ویلیام وردزورث، گوته، پوشکین و بعدها تولستوی و پروست، همگی از عناصر نوستالژیک برای بازسازی یا بازاندیشی زمان گذشته بهره بردهاند. بهویژه در آثار مارسل پروست – که نوستالژی با بو، طعم و حافظهی ناگهانی گره میخورد – گذشته نه صرفاً بهعنوان خاطره، بلکه بهمثابه نیرویی ساختاری در تجربهی زیستی انسان بازنمایی میشود.
در قرن بیستم، با وقوع دو جنگ جهانی، مهاجرتهای گسترده، ازخودبیگانگی ناشی از زندگی صنعتی و بحرانهای سیاسی، نوستالژی شکلی جدید یافت: تبدیل به پناهگاهی ذهنی برای فرار از خشونتها و بیثباتیهای حال. ادبیات تبعید، خاطرهنویسیهای پساجنگ، و آثار نویسندگان مهاجر، همگی با نیرویی نوستالژیک، گذشته را بازمیسازند تا معنایی تازه در بطن گسستهای تاریخی خلق کنند.
بخش دوم: نوستالژی در ادبیات معاصر؛ میل به گذشته در جهان بحرانزده امروز
ادبیات معاصر، در دهههای اخیر، شاهد بازگشتی چشمگیر به گذشته بوده است؛ بازگشتی که اغلب از دل اضطرابهای حال زاده میشود. در جهانی که تجربهی زمان، بهواسطهی شتاب دیجیتال، انبوه اطلاعات و بیثباتی اجتماعی تکهتکه شده، گذشته بدل به مکانی ذهنی و معنوی شده است که نویسندگان برای بازیافت هویت، حافظه، و پایداری به آن پناه میبرند. نوستالژی در این زمینه نه تنها حسرت گذشته، بلکه نوعی مقاومت در برابر حال و تردید نسبت به آینده است.
بسیاری از رمانهای معاصر، بهویژه در سنتهای ادبی کشورهای تجربهگر بحران، جنگ، دیکتاتوری یا مهاجرت، آکنده از رجوع به گذشتهاند. نویسندگانی چون اورهان پاموک در ترکیه، یاسمینا رضا در فرانسه، و الیف شافاک، خالد حسینی، یا مارگارت اتوود، در آثار خود، گذشته را نه فقط بهعنوان زمینه، بلکه بهمثابه موضوع مرکزی روایت قرار میدهند. در این رمانها، خانهی کودکی، شهرهای قدیمی، زبان مادری، اشیای فراموششده یا حتی آهنگها، همگی حامل نوستالژیاند و به بازسازی خاطره و هویت کمک میکنند.
همچنین، ادبیات معاصر شاهد گرایشهایی نوستالژیک به سبکها، زبانها و فرمهای روایی کلاسیک است. بسیاری از نویسندگان، آگاهانه به ساختارهای سنتی روایت، زبان ادبیات قرن نوزدهم، یا حتی بینامتنیت با متون کلاسیک بازمیگردند. این رجعت فرمی، اغلب به عنوان نوعی پاسخ هنری به سیالیت و اغتشاش زمانهی پستمدرن تلقی میشود؛ زمانی که مرزها، هویتها و روایتها همگی در حال گسست یا بازتعریفاند.
همچنین باید اشاره کرد که نوستالژی در ادبیات امروز تنها به گذشتهای واقعی ارجاع نمیدهد، بلکه گاه گذشتهای خیالی، ایدهآلشده یا حتی ساختهشده را میسازد؛ گذشتهای که بیش از آنکه تجربه شده باشد، آرزومندانه ترسیم شده است. این نوع نوستالژی، اغلب جنبهای سیاسی، فرهنگی یا زیباییشناختی دارد و در ادبیات میتواند هم ابزاری برای نقد اکنون و هم سازهای خیالی برای رؤیای آینده باشد.
بخش سوم: نوستالژی، هویت و حافظه؛ چشماندازهای نوین و نقدهای فلسفی در ادبیات امروز
بازگشت به گذشته در ادبیات معاصر را نمیتوان صرفاً بهعنوان احساسی عاطفی یا گرایشی فرهنگی در نظر گرفت؛ بلکه باید آن را پدیدهای چندوجهی دانست که به حافظهی فردی، تاریخ جمعی، و هویتهای در حال بازتعریف پیوند خورده است. در جهانی که رسانهها تجربهی زمان را دچار شتابزدگی و فراموشی کردهاند، ادبیات نوستالژیک بهمثابه مکان حفظ حافظه عمل میکند؛ مکانی که در آن، خاطرات فراموششده بازسازی میشوند، سکوتها شنیده میشوند، و رنجهای سانسورشده روایت میگردند.
در بسیاری از آثار امروز، نوستالژی همزمان عمل بازیابی و بازپرسی است. نویسنده از یکسو به دنبال احیای گذشته است، و از سوی دیگر، آن گذشته را مورد پرسش قرار میدهد. این دوگانگی، بهویژه در ادبیات پسامهاجرت، پساجنگ و پسااستعماری بسیار مشهود است. نویسندگان این حوزه، همچون چیماماندا نگوزی آدیشی، نگوگی وا تیونگو، یا ولادیمیر ناباکوف، گذشته را نه فقط با حسرت، بلکه با نگاه انتقادی و گاه تلخ بازمینگرند. این گذشته، اغلب گرهخورده با خشونت، تبعیض یا فقدان است و بازخوانی آن، ضرورتی اخلاقی و ادبی تلقی میشود.
با اینحال، نوستالژی در ادبیات امروز، بینقد نیز نمانده است. بسیاری از منتقدان فرهنگی و نظریهپردازان، از جمله فِرِدریک جیمسون و سوزان استوارت، نسبت به "نوستالژیزدگی" هشدار دادهاند؛ حالتی که در آن گذشته به کالایی فرهنگی بدل میشود، تجربهی واقعی جای خود را به بازنماییهای زیباییشناختی میدهد، و حافظه به شکل تزئینی یا مصرفی عرضه میشود. از این منظر، نوستالژی میتواند ابزاری برای فرار از حال، پاکسازی تاریخی، یا توجیه ایدئولوژیک نیز باشد.
با اینهمه، ادبیات همچنان یکی از معدود فضاهایی است که در آن میتوان با نوستالژی همدلانه و درعینحال نقادانه روبهرو شد. رمان، شعر، خاطرهنویسی و داستان کوتاه، امکان آن را فراهم میآورند که گذشته نه به شکل بستهای تمامشده، بلکه بهمثابه جهانی باز و قابلتفسیر به یاد آورده شود. در اینجا، نوستالژی نه تنها ابزار روایت، بلکه روش ادراک و شیوهای برای گفتوگو با زمان است؛ گفتوگویی که بهجای عقبگرد، میتواند راهی برای پیشروی و بازآفرینی باشد.
در نهایت، نوستالژی در ادبیات امروز، بیش از آنکه عقبگردی صرف باشد، نوعی مواجهه با حافظه، هویت و تاریخ است. این بازگشت، اگر با آگاهی، تخیل و دقت همراه باشد، نه فقط به فهم گذشته، بلکه به درک عمیقتری از اکنون و امکانهای آینده خواهد انجامید.
از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!
حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه میدهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.
برای حمایت مستمر از فعالیتهای ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وبسایت رسمیمان به آدرس www.faraaaz.com
مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.
با احترام
بنگاه انتشاراتی فراز
ایمیل: support@faraaz.no
وبسایت ما:




Comments