top of page

چرا زنان نویسنده بیش از گذشته می‌نویسند و خوانده می‌شوند؟

  • Writer: Baset Orfani
    Baset Orfani
  • Jul 10
  • 4 min read
ree

بخش نخست: مسیر پرپیچ‌وخم زنان نویسنده در تاریخ ادبیات

از آغاز تاریخ ادبیات، صدای زنان همواره یا نادیده گرفته شده یا به حاشیه رانده شده است. در بسیاری از سنت‌های ادبی، زن نه به‌عنوان «نویسنده» بلکه به‌عنوان «موضوع» یا «الههٔ الهام» حضور داشت؛ موجودی که در متون توصیف می‌شد اما به‌ندرت خود را توصیف می‌کرد. موانع ساختاری، فرهنگی، و آموزشی قرن‌ها زنان را از قلم، نشر، و تحصیل دور نگه داشت. تنها استثناهایی چون سافو در یونان باستان، هیلدگارد فون بینگن در قرون وسطی، یا کریستین دو پیزان در رنسانس، به‌طور مستقل نوشتند و آثارشان به ما رسیده است.

با ورود به قرن هجدهم و نوزدهم، با گسترش سواد و افزایش فرصت‌های آموزشی، زنان بیشتری توانستند بنویسند، گرچه همچنان بسیاری از آن‌ها با نام‌های مستعار مردانه می‌نوشتند. جین آستین، شارلوت برونته، جورج الیوت (با نام اصلی ماری آن ایوانز) و دیگران، راه را برای تأیید تدریجی صدای زن در ادبیات هموار کردند. با این‌همه، آن‌چه در این دوره رخ داد، نه برابری، بلکه گشودگی اندک در چارچوب مردانهٔ نظام نشر و نقد ادبی بود. جهان ادبی، همچنان در دستان مردان باقی مانده بود و نویسندگان زن، اغلب مجبور بودند دغدغه‌های خود را در چارچوب‌های پذیرفته‌شده و محافظه‌کارانه بیان کنند.

در قرن بیستم، با رشد جنبش‌های فمینیستی و ورود زنان به عرصه‌های عمومی، نقش نویسندگان زن پررنگ‌تر شد. نویسندگانی چون ویرجینیا وولف، سیلویا پلات، سیمون دوبووار و تونی موریسون، نه تنها نوشتند بلکه نوشتن را به عملی سیاسی، تفکری فلسفی و بازتعریفی از زن تبدیل کردند. در اینجا، زنان دیگر صرفاً روایت‌گر نبودند، بلکه ساختار زبان و روایت را بازسازی کردند. از آن پس، ادبیات زنان به‌تدریج از حاشیه به متن آمد.

بخش دوم: جهان معاصر و گسترش صدای زنان؛ شرایط فرهنگی، اجتماعی و تکنولوژیک

در قرن بیست‌و‌یکم، دلایل متعددی موجب افزایش چشمگیر حضور زنان در عرصه نویسندگی و خوانده‌شدن آثارشان شده است. نخست، گسترش آموزش عالی و افزایش دسترسی زنان به منابع فرهنگی، موجب رشد نسلی از نویسندگان زن شده که نه تنها صاحب قلم بلکه صاحب‌نظر، منتقد و نوساز روایت‌های تاریخی هستند. زنان امروز در قالب‌های گوناگون از جمله رمان، خاطره‌نویسی، داستان کوتاه، شعر، ناداستان و حتی ژانرهای تجربی و روایی نوآورانه، حضوری چشمگیر دارند.

عامل دوم، تحولات فناوری و رسانه‌ای است. اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، فرایند نشر را دموکراتیک‌تر کرده‌اند و زنان توانسته‌اند آثار خود را خارج از سازوکارهای سنتی منتشر کنند، مخاطب بیابند، و شبکه‌ای از نویسندگان زن را در سطح جهانی شکل دهند. همچنین، سایت‌های نقد ادبی، جوایز مختص زنان، گروه‌های کتاب‌خوانی آنلاین و جشنواره‌های زنان نویسنده، نقش پررنگی در دیده‌شدن و خوانده‌شدن آنان داشته‌اند.

سوم، دگرگونی‌های اجتماعی و فرهنگی در نگاه به مسئلهٔ جنسیت و هویت است. در جهان امروز، خوانندگان بیش از گذشته به تجربه‌های زیسته، روایت‌های حاشیه‌ای، و صداهای خاموش‌شده علاقه نشان می‌دهند. روایت زنانه دیگر به عنوان تجربه‌ای فرعی و نامعتبر در نظر گرفته نمی‌شود، بلکه به عنوان روایتی اصیل، پیچیده و جهانی درک می‌شود. موضوعاتی چون بدن، خشونت، مادرانگی، عشق، مهاجرت، نابرابری، و حافظهٔ تاریخی، به‌واسطه‌ی قلم زنان، بازنمایی تازه‌ای یافته‌اند که مخاطبان را از طبقات و جنسیت‌های گوناگون جذب کرده‌اند.

همچنین، حضور زنان نویسنده در کشورهای غیرغربی نیز رشدی کم‌سابقه داشته است. از ایران تا نیجریه، از هند تا آرژانتین، نویسندگانی چون اوریانا فالاچی، آرونداتی روی، چیماماندا نگوزی آدیشی، مرجانه ساتراپی و شیرین نشاط، نه‌تنها در مرزهای ملی بلکه در افق جهانی اثرگذار بوده‌اند. این گسترش جهانی، افق تازه‌ای را برای ادبیات زنان گشوده است؛ افقی که در آن، صداهای گوناگون زنانه نه در رقابت، بلکه در گفتگو با یکدیگرند.

بخش سوم: افق‌های نوین و چالش‌های باقی‌مانده در ادبیات زنان

گرچه حضور زنان در عرصه ادبیات بیش از هر زمان دیگری محسوس است، اما هنوز چالش‌هایی جدی وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود. نخستین چالش، تداوم نابرابری‌های ساختاری در حوزهٔ نشر و نقد است. آمارها در بسیاری از کشورها نشان می‌دهد که آثار نویسندگان زن هنوز کمتر مورد نقد جدی قرار می‌گیرند، کمتر جوایز اصلی ادبی را از آن خود می‌کنند و در فهرست‌های درسی مدارس و دانشگاه‌ها حضوری محدود دارند. حتی در رسانه‌ها، نگاه جنسیتی به آثار زنان نویسنده گاه با تمسخر، تقلیل یا سانتی‌مانتالیسم همراه است.

دومین چالش، کلیشه‌سازی و برچسب‌زنی است. بسیاری از نویسندگان زن، به‌رغم تنوع سبک و موضوع در آثارشان، تحت عنوان «ادبیات زنان» یا «ادبیات زنانه» طبقه‌بندی می‌شوند، گویی جنسیت آن‌ها معیار اصلی ارزیابی ادبیات‌شان است. چنین نگرشی، نه تنها ظرفیت‌های هنری و فکری آنان را محدود می‌کند، بلکه نوعی نگاه تبعیض‌آمیز را در عرصه فرهنگ بازتولید می‌کند.

با این‌حال، افق ادبیات زنان رو به گسترش و تنوع است. نسل‌های جدیدی از نویسندگان زن، نه صرفاً به بازنمایی دردها و تبعیض‌ها، بلکه به خلق جهانیات تازه، فرم‌های نوین، و بازآفرینی روایت‌ها پرداخته‌اند. آنان با بهره‌گیری از ظرفیت‌های چندرسانه‌ای، زبان‌های ترکیبی، و روایت‌های متداخل، مرزهای ادبیات را فراتر از گذشته می‌برند. در این میان، موضوعاتی چون اقلیت‌های جنسی، بدن‌های غیراستاندارد، زن در موقعیت‌های فراملی، و تجربیات روانی عمیق، جایگاهی نو یافته‌اند.

در نهایت، افزایش چشمگیر نویسندگی و خوانده‌شدن زنان را باید نه صرفاً حاصل آزادی‌های جدید، بلکه ثمرهٔ قرن‌ها مبارزه، خودآگاهی، و بازآفرینی زبانی دانست. ادبیات زنان، امروز دیگر یک «جنبش حاشیه‌ای» نیست، بلکه بخشی جدایی‌ناپذیر از پیکره‌ی زنده و خلاق ادبیات جهانی است؛ صدایی که هم به گذشته پاسخ می‌دهد و هم آینده را شکل می‌دهد.

 

 

از ابراز محبت و نظرات خوب شما بسیار سپاسگزاریم!

حضور شما در صفحه ادبی (فراز) به ما انگیزه می‌دهد تا با اشتیاق بیشتری در مسیر رشد و حمایت از ادبیات گام برداریم.

برای حمایت مستمر از فعالیت‌های ادبی فراز، خواهشمندیم صفحه ما را دنبال کنید و به وب‌سایت رسمی‌مان به آدرس www.faraaaz.com

مراجعه کنید تا از آخرین اخبار و خدمات بنگاه انتشاراتی فراز مطلع شوید.

 

با احترام

بنگاه انتشاراتی فراز

ایمیل: support@faraaz.no

وب‌سایت ما:


 
 
 

Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
bottom of page